ممنونم که از یک جایی به بعد خوب نبودی مهربان نبودی وفا

ممنونم که از یک جایی به بعد؛ خوب نبودی، مهربان نبودی، وفادار نبودی، تا من ببینم و بپذیرم که آدم‌ها تا یک جایی ایده‌آل می‌مانند، که مسیرهای رابطه تا یک جایی هموار است، اما از یک جایی به بعد به سراشیبیِ تغییر می‌رسد و آدم‌ها هر روز از تصورات من دورتر می‌شوند و مرا در بن‌بست بُهت و ابهام، جا می‌گذارند.
من باید به نداشتن‌ها و از دست دادن‌ها و بی‌پشتوانه ادامه‌دادن‌ها عادت می‌کردم.
من باید یاد می‌گرفتم آدم‌های مهم زندگی‌ام را از دست بدهم و نشکنم، که آدم‌های مهم‌تری پیدا کنم و دل نبندم، که روابط تازه‌ای تجربه کنم و چیزهای تازه‌ای یاد بگیرم، من باید یاد می‌گرفتم که هر تکه از پازل عشق را در هر انسان مهربانی ببینم، نه تمام عشق را در یک نفر!
خوشحالم که عادت کرده‌ام به نفس کشیدن و ادامه دادن و لبخند زدن بدون حضور و حرف‌های تو، خوشحالم که نیستی و هنوز هم آرامم...
من خودم را محدود کرده‌بودم به تو، و تو به من آموختی که محدود بودن به زمان و مکان و آدم‌ها خوب نیست.
تو به من آموختی که تعصب داشتن به احساس‌ها و آدم‌ها خوب نیست.
تو به من آموختی به‌سان رودخانه‌ای خروشان، در جریان باشم، نه به‌سان مردابی
ایستاده و در انتظار توجه.
در انتظار توجه چشمه‌ای که مدت‌هاست خشکیده.

#پست_جدید #تکست_خاص
دیدگاه ها (۲۷)

خــدادنـیآ رو قشنگـــساختهاین آدمان ڪ خرابش میڪننن ... #تکست...

هر قدر به طبیعت نزدیک شوی، زندگانی شایسته تری را پیدا می‌کنی...

یهویی بِ خودت میای و میبینی یکی هس کِ با بقیه فرق میکنه!از ...

گله هارابگذار!ناله هارابس کن!روزگارگوش ندارد که تو هی شِکوه ...

رمان انیمه ای هنوز نه چپتر ۱۱

کپشن خیلی بیش از حد مهم☆خانم گفت:مگه اونا برات چیکار کردن که...

رمان انیمه ای «هنوز نه!» چپتر ۱۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط