بچه ها ی توضیح بدم من گفته بودم تو پارت قبلی که از روی ...

بچه ها ی توضیح بدم من گفته بودم تو پارت قبلی که از روی میز صبحانه بلند شدن بعد آخرش نوشتم فردا صبح خب بگم که کوک انقدر هیجان زده ی عروسکش بود که تا خود ظهر بیخیال بدن عروسکش نشد😂 بعد از اونم ات انقدر خسته بود که تا خود فردا صبح خوابید و کوک هم تا شب به عروسکش نگاه میکرد و بعد گرفت پیش عروسکش تا صبح خوابید

اونا قبل از اینکه بیان خونه جنگلی من گفته بودم که فرداش قراره برن به دنیای خون اشام ها و قرار بود بعد از صبحانه برن اما این شاهزاده ی ما بدن ات و که دید کلا همه چی رو فراموش کرد

بادیگارد هم اومده بود که به شاهزاده خبر بده که آماده ی رفتنن اما خب تا به اتاق شاهزاده رسید با صدا هایی که شنید بیخیال شد( خودتون فکر کنم بدونید چه صدا هایی😂) چون میدونست اگه برا تو شاهزاده حسابشو میرسه برای همین دیگه رفتنشون عقب افتاد

فکر کردید گذاشتم اره😂
دیدگاه ها (۱۲)

کسی که خانوادم شد p۱۵( ات ویو )+ نه....لطفا.....بزار....برم÷...

لباس خواب ات منم می خوامممم

اوففففففففف

پارت ۷آنچه گذشت: رفتم توی اتاقم که.....نشستم روی تخت و به فک...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۴بچه ها از الان بگم که این پارت اسماته ف...

پارت آخرآنچه گذشت: از دستشویی امدم بیرون که دیدم......یهو یو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط