Wild rose cabaret

• Wild rose cabaret •



#part18


#paniz



خسته چشمام رو باز کردم و خمیازه ای کشیدم و به پهلو شدم
صفحه ی گوشیم رو روشن کردم ساعت 10 صبح بود از جام بلند شدم دیشب 7 صبح اومده بودم خونه
اگه اون شب رضا نمیومد من قطعا میمیردم واقعا نیاز داشتم تا یکمی همدردی کنم
دوشی گرفتم و از اتاق اومدم بیرون که دیا انگار خاب بود هنو میز صبحونه رو اماده کردم
و قهو ساز رو روشن کردم رفتم اتاق دیا چند تقه ای زدم صدایی نیومد درو باز کردم خاب بود
لبخندی زدم شیطونیم گل کرده بود اروم کنار تخت نشستم و یکمی صدام رو کلفت کردم
نوک انگشتام رو نوازش وار رو گونش کشیدم
پانیذ:عشقم بیدار نمیشی
تکونی خورد ولی چشم باز نکرد
پانیذ:عشق ارسلان بیدار شو دیگه
دیانا:ارسلان نکن خابم میاد (خابالو)
ریز ریز خندیدم خبر نداشت خاهر اتیش پارش داره اینکارو میکنه
پانیذ:به من یه بوس نمیدی عشق ارسلان
دیانا:ارسلااانن برووو الان پانی بیدار میشه (خابالو)
مشتی کوبیدم به بازوش و بلند داد زدم
پانیذ:چشمم روشن پسر مردم رو میاری خونهه ارههه ابجی خانممم (داد)
دیا سیخ نشست رو تخت و با گنگی نگام میکرد نیشگونی از بازوش گرفتم که جیغش اتاق رو پر کرد
دیانا:پانیی ازار جنسی داری تو دختر
پانیذ:به کیی میخاستی بوس بدی ورپریده
دیانا:تو بودی ارهه بچه
پانید:میخاستی ارسلان جونت باشه
دیانا:بیشعور پاشو صبحونه رو اماده بجای این حرفا
پانید:اماده کردم شوهر زلیل (نویسنده : منظورش همون زن زلیله😂)
اخمی کرد که از اتاق اومدم بیرونن عجب ایسگاییی بود خدایی
گوشیم رو ویبره بود جواب دادم
پانیذ:سلومم بی عضو جونمم
رضا:سللم به رز وحشی چطور معلومه پر انرژیی هاا
پانید:به لطف تو اگه اون شب نبودی من واقعن هیچی نبودم
رضا:نمردیم و دیدم تشکر شما رز وحشی
پانیذ:خسیس چخبر خوبی
رضا:خوبیم راستی اخر هفته رو من اوکی کردمااا میایااا دیانا فک کنم خبر داره
چشام 4 تا شد
پانیذ:سرعت عمل باششش
رضا:همینه که هس
پانید:باش
رضا:فعلا
گوشی رو قطع کرد بی عصو نذاشت من یه خدافزی کنم بیشعوررر
دیانا:با کی حرف میزدی که انقدر غرغر میکردی
هینی کشیدم از ترس
پانید:عادت داری تو اینجوری بیای داشتم با بی عضو حرف میزدم
دیانا:ععع خوب شد گفتی اخر هفته قرار بریم ازمیر دلم تنگ شده واس هواش قرار با رفیقای ارسلان بریم
پانید:ماشالله اماده اینااا....



ادامه دارد...



#panleo
#mehrshad
#ardiya
#پانلئو
#محراشاد
#اردیا
دیدگاه ها (۴۶)

• Wild rose cabaret •#part19 #panizساعت نزدیکای 2 بود که اما...

• Wild rose cabaret •#part20#panizوارد اتاقش شدم که سرش تو گ...

• Wild rose cabaret •#part17#leorezaالان باید باور میکردم که...

• Wild rose cacbaret • #part16#panizتا ساعت 6 داشتم تا خیابو...

رمان بغلی من پارت ۶۳دیانا: آره ارسلان: حالا من از حرفی که او...

رمان بغلی من پارت های ۸۹و۹۰و۹۱دیانا: دیگه از بیدار موندن ها ...

"سرنوشت "p,36...۱۰ مین بعد ....ا/ت : بریم تو ؟ سرده....کوک :...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط