سلامم می کنی

سلامم می کنی
من ، عاشق و مبهوت
برای آن همه حرفی
که مانده توی این سینه
پی یک پاسخ دلچسب می گردم
برای دوستت دارم
برای بی تو تنهایم
برای حرف از فردا
برای آن همه رویا
برای گفتن این آتشین عشقی
که کرد این دختر بیچاره را لیلا
تو اما بی خیال از من
میان دلهره گم می شوی ، ناگه
شبیه یک شب ابری
شبیه خواب می مانی
نه می باری ، نه نمی مانی
و من هر روز می گویم:
سلامم کرد آیا؟
یا شنید آیا صدایم را؟
و تو دیگر نمی آیی
برای پاسخ, این از خود بیخود
کمی انصاف گر داری
بیا وانیل عطرت را
ببر با خود
تمام کوچه با بوی تنت
مست است...
دیدگاه ها (۳)

من تورا میخواهم و یاد تو در من ماندنیستچشم تو چون شاه بیتی د...

ﻫﯿﭻ ﯾﺎﺩﻡ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺷﺐ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ؟ﻫﯿﭻ ﯾﺎﺩﻡ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﺍﯼ ﯾﺎﺩ ﺗﻮ ﺭ...

غریب آمده بودم غریب خواهم رفتنچیده سیب به رویای سیب خواهم رف...

اصلا قرار نیست کـــه سرخم بیاورمحالا که سهم من نشدی کم بیاو...

السلام علیک یا حجت الله فی ارضه ع

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط