عضو هشتمی و

تودختر ساکت آرومی بودی به هیچ کس کاری نداشتی سرت به کار خودت بود تنها کسی که اذیتت میکرد کوک بود چون بدش میومد ازت تا اینکه یروز دفترچه خاطرات توی اتاقت افتاد بود وکوک هم اتفاقی اون دید و شروع کرد به خوندنش رفت تو اتاقش وشروع کرد ب خوندن کوک قلبش سنگینی می کرد توان نداشت چون واقعا خاطرات دردناک بود! دیگه تحمل نکرد و هق هق هق هاش شروع شد همه اعضا اومدن تو اتاقش


نامی : عع کوک چرا. گریه میکنی؟؟؟


کوک: هق.....هق.....هقق.. ا...ن..وبخ...ون هق

نامجون دفترچه روگرفت وشروع کرد به خوندنش به ثانویه نکشید که اونم گریه کرد

نامجون: هققققق هققققق....هققق ...چقد...گفتم اتو اذیت نکن.......هق.....هق


جیهوپ: حالا چی شده مگه!؟؟


همه اعضا باهم دیگه شروع کردن به خوندن که شروع شد گریه هاشون که وارد اتاق شدی علامت ات+

+عع شما چرا گری....... اون دفترچه خاطرات من نیس؟؟؟؟؟(تعجب)

اعضا: هق هق چرا

+اوه (لبخند زدی) پس خاطراتمو خوندین نه!؟


کوک:معذرت هق هق می‌خوام هق..........


+هوم بابا عیبی نداره






واین شد که کوک خوب شد باهات
دیدگاه ها (۰)

بچه ها درخواستی بگین امشب بنویسم

برپاخیزان قدرت پارت۲

بچه‌ها حمایتش کنین مرسی

تکپارتی جوپ ادا مشه:=خب بچه ها وجوپ بریم رو دنس کار کنیمشما ...

عشق مافیاییp2

p¹¹سه روز گذشته بود و یونگی با چمدون جلوی در بود.. ولی ات از...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۱۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط