فیک عضو هشتمpart

فیک‍ عضو هشتم‍{part۲۶}

ویو یورا
خیلی خسته بودم به سولی گفتم دیگه بریم
پس وسایل جمع کردیم رفتیم که پسرا رو دیدم

یورا:خب ما دیگه میریم کاری ندارین؟

اعضا:نه

یورا: باش پس خداح...

سونجه:سولی خانم خداحافظ

سولی:اوه اممم خداحافظ

یورا:«پوکر نگاشون میکنه»هوف خداحافظ پسرا

ویو یورا
سولی رو رسوندم خونه و خودمم رفتم خونه لباسام عوض کردم و یکم دوکبوکی با نودل درست کردم و خوردم خوابیدم

«صبح»

ویو سولی
صبح بیدار شدم و کار های لازم کردم و رفتم مدرسه کلاس داشت شروع می‌شد و یورا هنوز نیومده بود پس بهش زنگ زدم


لیلیلیلی پارت جدیییید
امروز بازم پارت میزارم و سناریو🌚🎀
حمایت کنین پس لطفاً🥺💫
دیدگاه ها (۰)

فیک‍ عضو هشت[part27]ویو یورا صبح با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم...

سناریوBTS>>>>>#درخواستیوقتی براشون غذا ایرانی درست میکنی🌝🌱نا...

مینروا مک گونگال:)

سناریوBTS>>>>>درخواستی نیست خود ادمین گفته ها ها ها ها👁️👄👁️و...

برادر بی رحم من 💔🥀🖤💫part 8"ببخشبد بعضی وقتا عصبی میشم دست هو...

برادر بی رحم من💔🥀🖤💫part 9&هق... از رعد و برق میترسم(گریه) "ه...

برادر بی رحم من 💔🥀🖤💫part 6"خب دبگه تموم شد&داداش خیلی درد دا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط