میخوام امروز بدون خجالت بنویسم درددلامو شاید تو ی روزی بخ

میخوام امروز بدون خجالت بنویسم درددلامو شاید تو ی روزی بخونیشون (A) امروز دلم گرفته بود یادم افتاد روزایی که باهم بودیم روزی که بهم گفتی دوستت دارم یادمه دقیقا چه حس و حالی داشتم تو دل و دینمو ب باد دادی وقتی بی هوا و یهویی لبامو بوسیدی من من اونموقع عشقت کورم کرده بود خدا چقد ساده بودم منم همراهیت کردم بدون این که هواسم باشه که دارم گناه میکنی برای خودم متاسفم اون موقع من تو اسمونا سیر میکردم دست عشقم تو دستم بود اما توی کثافت داشتی حال میکردی هوس چشاتو‌ کور کرده بود نمیتونستی ببینی چقد عاشقت بودم نمیتونستی حسادتمو ببینی وقتی با یه دختر دست میدی چه حالی میشم اخرش هم....
هه...
کامروا شدی و زدی زیر همه چی....
دمت گرم واقعا روی سگو کم کردی..
البته قربون خدا برم که چوبش بی صداس...
راستی مگه تو سه ماه بعد ازدواج مامان بابات به دنیا نیومدی هه از تو بیشتر از این نباید توقع داشت
فقط امیدوارم یه روزی اشک دخترت کمرتو بشکونه موفق باشی...


نفرین کننده همیشگیت زینب....
دیدگاه ها (۱۶)

کی بیداره عایا

واقعا این چه که حذف میکنی عکسای افتضاح تری هست تو ویسگون چرا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط