Best worng
Chapter 1
Part 35
جیمین:ایندفع سوال بپرسیم
شانس....گوه
بورام:چرا نوبت من که شد سوال بپرسید؟
سومی:یااا بی جنبه بازی درنیار
جولیا:من میپرسم...جز جونگکوک با کسی بودی؟
بورام:اخه اینم شد سوال؟
نگاهی به جونگکوک کردم که سرش تو گوشیش بود
بورام:شاید
و بطری رو سر کشیدم همه بخاطر مستیشون گیر ندادن بازی اونقدر ادامه داشت که سومی و جولیا خوابشون برد بخاطر اونا رفتن منم انقدر مست بودم که اصلا تعادل نداشتم خیلی خورده بودم! خواستم پله هارو برم بالا که پام لیز خورد افتادم چشامو کامل بستم که...توسط جونگکوک گرفته شدم
کوک:بهت گفتم انقدر نخور
براید بغلم کرد و برد گذاشت رو تخت پتو رو روم کشید کنارم خوابید
بورام:بهت گفته باشما من باهاشون میرم
کوک:باشه برو
بورام:من باهات دارم جدی حرف میزنم
کوک:نمیتونی بری
بورام:چرا
کوک:اگه بری یه اتفاقی برات بیوفته چی؟
بورام:نمیوفته
کوک:میخوای دزدیده بشی
بورام:ها؟
کوک:نمیتونم تنهات بزارم باز که نمیخوای کای رو ببینی؟
بورام:کای؟
کوک:مطمعنم دنبالته...نمیدونه هنوز نگهت داشتم
بورام:اصلا از کجا میخواد بفهمه که من میرم
کوک:نمیتونم دوباره از دستت بدم این جا برات امن تره
بورام:مثله ی زندان (اروم)
چشامو بستم و خوابیدم
صبح......خدایا ی عمر مدرسه الانم باید بلند شم اخه چرا تموم نمیشه امروز باید بخوابم حتی لازم شده رکورد گیتسم میزنم ولی...
کوک:نمیخوای پاشی
هوففف
بورام:فکرشم نکن
کوک:چرا چرا پاشو (قلقلک)
بورام:جونگ...کوک.. ن... کن نکن (خنده)
کوک:ببینم تو چرا...
بورام:من چی؟
کوک:اخه این همه،
بورام:جونگکوک چی شده
کوک:چرا حامله نشدی؟
بالشت کناریشو برداشتم و زدم تو سرش
بورام:زهرمار ترسیدم
کوک:خب راست میگم میخوایی ی تست بده
بورام:گیر داد یا
کوک:من بچه میخوام
بورام:هعی خواب دیدی خیره پاشو...من هنوز بچم هروقت ازم خوب نگه داری کردی باشه
کوک:نامرد من این همه برات وقت میزارم...
بورام:من هنوز ۱9 سالمه جناب شرمنده
کوک:میخوای بزرگ شی؟
بورام:جادوگری؟
کوک:بچه دار بشی بزرگ هم میشی
بورام:جونگکوک پاشو برو قاطی میکنما(خنده)
کوک:میخوای از الان شروع کنیم؟
بورام:میخندم بهت پرو نشوا پاشو
با هزار جور اذیت کردن بلند شد لباسشو پوشید
کوک:من میرم شرکت شاید دیر بیام خودمو میرسونم
ایول تمام روز خواب:))))
بورام:اوکی
اومد سمتم با ی لبخند کرم ریز رو لبام بوسه سطی گذاشت و گفت
کوک:مواظب خودت و بچمون باش
پاشدم بزنمش چه زرنگ تر از این حرفا بود و رفت
خب خب خب بریم بخوابیم
شمام بعضی موقع ها فقط میخوابید؟ بنظر من ادم هرچیزی که براش پیش اومده تنها راه فراموش و راحت شدنش خوابه!!
شب فداتون دخترام💤💋
Part 35
جیمین:ایندفع سوال بپرسیم
شانس....گوه
بورام:چرا نوبت من که شد سوال بپرسید؟
سومی:یااا بی جنبه بازی درنیار
جولیا:من میپرسم...جز جونگکوک با کسی بودی؟
بورام:اخه اینم شد سوال؟
نگاهی به جونگکوک کردم که سرش تو گوشیش بود
بورام:شاید
و بطری رو سر کشیدم همه بخاطر مستیشون گیر ندادن بازی اونقدر ادامه داشت که سومی و جولیا خوابشون برد بخاطر اونا رفتن منم انقدر مست بودم که اصلا تعادل نداشتم خیلی خورده بودم! خواستم پله هارو برم بالا که پام لیز خورد افتادم چشامو کامل بستم که...توسط جونگکوک گرفته شدم
کوک:بهت گفتم انقدر نخور
براید بغلم کرد و برد گذاشت رو تخت پتو رو روم کشید کنارم خوابید
بورام:بهت گفته باشما من باهاشون میرم
کوک:باشه برو
بورام:من باهات دارم جدی حرف میزنم
کوک:نمیتونی بری
بورام:چرا
کوک:اگه بری یه اتفاقی برات بیوفته چی؟
بورام:نمیوفته
کوک:میخوای دزدیده بشی
بورام:ها؟
کوک:نمیتونم تنهات بزارم باز که نمیخوای کای رو ببینی؟
بورام:کای؟
کوک:مطمعنم دنبالته...نمیدونه هنوز نگهت داشتم
بورام:اصلا از کجا میخواد بفهمه که من میرم
کوک:نمیتونم دوباره از دستت بدم این جا برات امن تره
بورام:مثله ی زندان (اروم)
چشامو بستم و خوابیدم
صبح......خدایا ی عمر مدرسه الانم باید بلند شم اخه چرا تموم نمیشه امروز باید بخوابم حتی لازم شده رکورد گیتسم میزنم ولی...
کوک:نمیخوای پاشی
هوففف
بورام:فکرشم نکن
کوک:چرا چرا پاشو (قلقلک)
بورام:جونگ...کوک.. ن... کن نکن (خنده)
کوک:ببینم تو چرا...
بورام:من چی؟
کوک:اخه این همه،
بورام:جونگکوک چی شده
کوک:چرا حامله نشدی؟
بالشت کناریشو برداشتم و زدم تو سرش
بورام:زهرمار ترسیدم
کوک:خب راست میگم میخوایی ی تست بده
بورام:گیر داد یا
کوک:من بچه میخوام
بورام:هعی خواب دیدی خیره پاشو...من هنوز بچم هروقت ازم خوب نگه داری کردی باشه
کوک:نامرد من این همه برات وقت میزارم...
بورام:من هنوز ۱9 سالمه جناب شرمنده
کوک:میخوای بزرگ شی؟
بورام:جادوگری؟
کوک:بچه دار بشی بزرگ هم میشی
بورام:جونگکوک پاشو برو قاطی میکنما(خنده)
کوک:میخوای از الان شروع کنیم؟
بورام:میخندم بهت پرو نشوا پاشو
با هزار جور اذیت کردن بلند شد لباسشو پوشید
کوک:من میرم شرکت شاید دیر بیام خودمو میرسونم
ایول تمام روز خواب:))))
بورام:اوکی
اومد سمتم با ی لبخند کرم ریز رو لبام بوسه سطی گذاشت و گفت
کوک:مواظب خودت و بچمون باش
پاشدم بزنمش چه زرنگ تر از این حرفا بود و رفت
خب خب خب بریم بخوابیم
شمام بعضی موقع ها فقط میخوابید؟ بنظر من ادم هرچیزی که براش پیش اومده تنها راه فراموش و راحت شدنش خوابه!!
شب فداتون دخترام💤💋
- ۱۴.۲k
- ۲۵ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط