ادامه پارت دوم :
ونوس از اتاق بیرون اومد میدونست که یونگی پشیمون میشه اما دلش رضا نمیداد... بالاخره در رو بست و به اتاق مهمان رفت در رو بست و لباس هاشو در اورد و جایگزین یک دست لباس راحتی ساتن کرد پتوی گرم و نرمی بهش چشمک میزد اما قبلش رفت موهاشو خشک کرد از بیرون امده بود ممکن بود سرما بخوره و خب...قطعا این رو نمیخواست ...از کلاس هاش عقب میموند ... وشاگرداش ممکن بود رتبه نیارن....
با خستگی تمام موهاشو خشک کرد دمنوش ویتامین سی ای را نوشید و به اتاق برگشت اتاق گرم بود حس خوبی بهش میداد ....پتوی تخت دو نفره را کنار زد ... دراز کشید ...چشماش پر شد ...جلوش رو نگرفت... گذاشت جاری بشن ... شاید این کار حس بهتری بهش میداد که بتونه خودش رو تخلیه بکنه....
فردا صبح یونگی ویو:
با سردرد از خواب بلند شدم خوبه بسلامت برگشتم خونه دیشب خیلی بد مست بودم ... امیید وارم دل ونوس رو نشکسته باشم... وایسا ببینم چرا ایینجا نیست ... بزار دوش بگیرم بعدش برم دنبالش
...با وارد شدن به حموم و خوردن قطرات آب داغ به بدنش تمام رفتار،اخلاق،و سکنات دیشبش به یادش اومد
با خستگی تمام موهاشو خشک کرد دمنوش ویتامین سی ای را نوشید و به اتاق برگشت اتاق گرم بود حس خوبی بهش میداد ....پتوی تخت دو نفره را کنار زد ... دراز کشید ...چشماش پر شد ...جلوش رو نگرفت... گذاشت جاری بشن ... شاید این کار حس بهتری بهش میداد که بتونه خودش رو تخلیه بکنه....
فردا صبح یونگی ویو:
با سردرد از خواب بلند شدم خوبه بسلامت برگشتم خونه دیشب خیلی بد مست بودم ... امیید وارم دل ونوس رو نشکسته باشم... وایسا ببینم چرا ایینجا نیست ... بزار دوش بگیرم بعدش برم دنبالش
...با وارد شدن به حموم و خوردن قطرات آب داغ به بدنش تمام رفتار،اخلاق،و سکنات دیشبش به یادش اومد
- ۴.۳k
- ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط