نهاشتباه نمیدیدم

نه،اشتباه نمیدیدم
گرچه هی پلک زدم که ای چشمان لامصب دارید اشتباه میبینید!
اما نه!
خودش بود
داشت شانه به شانه غریبه ای راه می آمد!
نه برای او
برای من غریبه بود.
دستانش را نگرفته بود ولی.

آخر با من که بود دستم را ول نمیکرد که، خیس میشد دستمان اما ول کنیم؟عمرا!
صورتش ذوق نداشت،

خیره بود
راستش با من که به خیابان میزدیم چشم و ابرویش شلوغ میکردند،صورتش با دماغ و گوش و پلک و ابرو همه با هم میخندیدند.

اما الان ساکت بود،خیره بود
این خستگی داد میزد.
معلوم بود روزی هزار و صد بار کسی نمیگوید "ای قربون چشمای قهوه ای ات برم من"
وسط جمع چشم غره نمیرود ک آرام بخند..آخرش هم بگوید میخواستی انقدر خوشگل نباشی..به من چه!

نه معلوم بود این یارو مال این حرف ها نبود
عزیزم این یارو اصلا دستهایت را وسط خیابان به صورتش نزدیک کرده و بو کشیده!!؟
این یارو؟

برگشت و یکهو دیدمرا که ای کاش نمیدید!
لعنت که مسیرم به این خیابان افتاد و دل جفتمان ریش شد!
راستش
زن ها
فقط یک بار میتوانند آن همه دیوانه باشند.
زن ها؟!
زنها فقط یک بار جنون را زندگی میکنند.
جنون؟
نمیدانم
شاید تو را دیدن و دوستت دارم نگفتن هم جنون باشد
دوستت دارم؟!
آسمان که بدون باران نمیشود!
باران؟!
خاطره
بوی موی تو
بویِ موهایِ تو خیابان را برداشته بود!
دیدگاه ها (۵۶)

امروز تو راه برگشتن بعد سال ها دیدمت ...اتفاقی ...اشتباهی .....

آدم یه وقتا به چه چیزایی فک میکنه!مثلا دیشب داشتم فکر میکردم...

وای بر من ! تو همانی که امیدم بودی؟تو همان چشم سیه دلبر افسو...

سرم درد می‌کند! حوصله‌ام تیر می‌کشد!این روزها... هرروز برای ...

♡𝑭𝒓𝒐𝒎 𝒎𝒚 𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕 :: part⁶" ...

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩پارت ۱۳۰مین جی اشک هایش را آ...

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۷۳ (。☬⁠。⁠)⁩لبا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط