.
دیدگاه ها (۲)

درکنج لبت ظرف عسل بود و ندیدمچشمان تو تاراج غزل بود و ندیدمف...

بســیاری از کسـانی که خوشبختــی را می جویند...ماننــد کسانی ...

کاش میشدیک صبح کسی زنگ خانه هایمان را بزند و بگوید:با دست پر...

گاهی ،بعضی ها رو خیلی راحت میبخشی،چون دوست داریبازم تو زندگی...

از تو چیز زیادی نمی خواهم...تنها قطعه ای از شرجیِ حنجره ات ر...

@kadejaaa

‌#مخاطب خاصمشاید بتونی ستاره های آسمون رو بشمریاما هیچ وقت ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط