امروز

‌امروز ..!
در حوالـے غروب های پُر از دلتنگے ...
شیڪ ترین لباسم را به تن مےڪنم ...
و در ڪوچه ، خیابان هاے خیالت ...
عاشقانه پرسه میزنم ...
امروز به یاد نبودنـت ...
فانوسِ دلم را در ڪنارِ ساحلِ تنهایےام
بےتردید روشن مےڪنم ...
و در مسیرِ لمسِ عطرِ گلپونه هاے
دشتِ آغوشت ...
حـتے از دور ترین نقطه ی زمین
آنقدر دوست داشتنت را
بےتابانه به رخِ این غروب هاے
پراز دلتنگے مےڪشم ...
ڪه دمار از روزگارِشان دربیاورم .!!
دیدگاه ها (۷)

این شـهرجایـے نـداردبراے مـن دیـوانه .!🖤

هیچ چیز مثل سابق نیسـتآدم ها دیر مےآیند ، زود مےروندعاشق بدن...

مردمـ زمانے ڪه شما تنهایید ".! بهتـون اهـمیت نمـیدن ، اونا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط