خیره به آسمون نشسته بود

خیره به آسمون نشسته بود!
منتظر یه اتفاق...!
منتظر یه ستاره که توی روزِ روشن
از بین ابرا بیوفته توی دامنش!
حوالی همین چشم انتظاریا،
قطره ی بارون چشماشو بست!
ستاره بارون شده بود!
همون بود که اون میخواست،
فقط خیلی قشنگ تر، خیلی لطیف تر!
اتفاق افتاد و معجزه شد!
ستاره ی صبحی که وجود نداشت!
#زینب_عمادی
#عاشقانه #مدل_لباس #ست_لباس
دیدگاه ها (۱)

مرا بی تو از این همه دردِ خویشتن ...چه فایده ؟باید که سر رود...

کـه رُخ چـو آفتــابَـشبکشـد چـراغ ها را... #مولانا🍂 #عاشقان...

برای مَن،هیچ کس نمیتواند مثلِ "تو" باشددر فرهنگ لغتِ مَنمترا...

خودت را به آب و آتش نزن...اینقدر آدم های این روزگار را این ر...

چندشاتی جونگکوک(پارت۲)

black flower(p,304)

black flower(p,236)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط