دفتری بود که گاهی من و تو

دفتری بود که گاهی من و تو
می نوشتیم در آن
از غم و شادی و رویاهامان
از گلایه هایی که ز دنیا داشتیم
من نوشتم از تو:
که اگر با تو قرارم باشد
تا ابد خواب به چشم من بی خواب نخواهد آمد
که اگر دل به دلم بسپاری
و اگر همسفر من گردی
من تو را خواهم برد تا فراسوی خیال
تا بدانجا که تو باشی و من و عشق و خدا!!!
تو نوشتی از من:
من که تنها بودم با تو شاعر گشتم
با تو گریه کردم
با تو خندیدم و رفتم تا عشق
نازنیم ای یار
من نوشتم هر بار
با تو خوشبخترین انسانم…
ولی افسوس
مدتی هست که دیگر نه قلم دست تو مانده است و نه من!!!
لطفا.بفرمائید.💐
آدرس لینک کانال جدید من در تلگرام* :
https://telegram.me/moonlightyy/ 
دیدگاه ها (۵)

تو تمام شعر منی...نوشتن انگیزه میخواهد،دل میخواهد حتی اگر قل...

من امشب تا سـحر خوابم نخواهد برد...همه اندیشه اماندیشه‌ی فرد...

بریا مردن بو کات ژمیریکش هه بوایه...ئه و کات ده دزانکی له تا...

من "نمی توانستم‌"به او‌ بگویم که با جنس مخالفش حرف نزندشوخی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط