عاشق یه خلافکار شدم پارت
عاشق یه خلافکار شدم پارت ۲
فردا
ا.ت تو ذهنش :
از خواب بیدار شدم رفتم آماده شم برم شرکت (همون کلانتری) سوار ماشینم شدم و راه افتادم خیلی نگران بودم چون هرلحظه ممکن بود بهم شلیک بشه پس سرعتمو زیاد کردم
۱۰ دیقه بعد رسیدم و پیاده شدم رفتم داخل همینطور که داشتم راه میرفتم
.... : خانم
ا.ت : بله ؟
.... : رئیس گفتن که بهتون بگم برین پیششون
ا.ت : نگفتن چرا ؟
.... : نه متاسفانه ولی خیلی عجله داشتن
ا.ت : خیلی خب من رفتم
رفتم سمت اتاق رئیس در زدم
رئیس : بیا تو
ا.ت : سلام رئیس...بهم گفتن بیام اینجا چیزی شده ؟
رئیس : بله لطفا بشین
نشستی و به حرفاش گوش دادی
رئیس : خانم ا.ت شما از قاتلی که این روزا تو شهره خبر دارین ؟
ا.ت : بله اتفاقا همین دیروز توی روزنامه دیدمش
رئیس : ببین من با خیلیا صحبت کردم اما هیچکس زیر بار نرفت خواستم ببینم میتونم روت حصاب کنم ؟
ا.ت : البته
رئیس : میخوام بری به مخفیگاهش و اطلاعات کسب کنی و برام بیاری تا بتونیم چندتا نیرو بفرستیم و دستگیرش کنیم...قبول میکنی ؟
ا.ت : بله قربان فقط...
رئیس : فقط چی ؟
ا.ت : به چه بهونه ای برم اونجا که مشکوک نشن ؟
رئیس : میتونی به جای یه خدمتکار بری اونجا فقط نمیخوام لو بریم فهمیدی ؟
ا.ت : بله از کی شروع کنم ؟
رئیس : فردا یه ماشین میاد دم در خونت ساعت ۱۰ صبح آماده باش خب ؟
ا.ت : چشم
رئیس : میتونی بری
تعظیم کردی و رفتی بیرون
ادامه دارد...
فردا
ا.ت تو ذهنش :
از خواب بیدار شدم رفتم آماده شم برم شرکت (همون کلانتری) سوار ماشینم شدم و راه افتادم خیلی نگران بودم چون هرلحظه ممکن بود بهم شلیک بشه پس سرعتمو زیاد کردم
۱۰ دیقه بعد رسیدم و پیاده شدم رفتم داخل همینطور که داشتم راه میرفتم
.... : خانم
ا.ت : بله ؟
.... : رئیس گفتن که بهتون بگم برین پیششون
ا.ت : نگفتن چرا ؟
.... : نه متاسفانه ولی خیلی عجله داشتن
ا.ت : خیلی خب من رفتم
رفتم سمت اتاق رئیس در زدم
رئیس : بیا تو
ا.ت : سلام رئیس...بهم گفتن بیام اینجا چیزی شده ؟
رئیس : بله لطفا بشین
نشستی و به حرفاش گوش دادی
رئیس : خانم ا.ت شما از قاتلی که این روزا تو شهره خبر دارین ؟
ا.ت : بله اتفاقا همین دیروز توی روزنامه دیدمش
رئیس : ببین من با خیلیا صحبت کردم اما هیچکس زیر بار نرفت خواستم ببینم میتونم روت حصاب کنم ؟
ا.ت : البته
رئیس : میخوام بری به مخفیگاهش و اطلاعات کسب کنی و برام بیاری تا بتونیم چندتا نیرو بفرستیم و دستگیرش کنیم...قبول میکنی ؟
ا.ت : بله قربان فقط...
رئیس : فقط چی ؟
ا.ت : به چه بهونه ای برم اونجا که مشکوک نشن ؟
رئیس : میتونی به جای یه خدمتکار بری اونجا فقط نمیخوام لو بریم فهمیدی ؟
ا.ت : بله از کی شروع کنم ؟
رئیس : فردا یه ماشین میاد دم در خونت ساعت ۱۰ صبح آماده باش خب ؟
ا.ت : چشم
رئیس : میتونی بری
تعظیم کردی و رفتی بیرون
ادامه دارد...
- ۷.۰k
- ۰۸ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط