عشق مافیایی من

عشق مافیایی من
پارت۲۶




ات: ارباب(کیوت )
یونگی: اینطوری نکن باشه بابا
ات از خوشحالی نفهمید چی شد و یونگی رو بغل کرد و لپشو بوسید
همچنان یونگی هم هنگ کرده
ات متوجه ی کارش میشه و از یونگی جدا میشه
ات: ب.. ببخشید
یونگی: اشکال نداره ( نیشخند)
ات: خو... خوب من میرم تو مغازه
یونگی: برو

ویو یونگی:
الان منو بوس کرد
گیکرمچرمیحوی وا من چم شده از وقتی ات اومده زیاد حواسم به لانا نیس احساس می کنم داره بم خیانت میکنه منم به یکی گفتم حواسش بهش باشه


ویو جیا :
کسی توی عمارت نبود فقد منو دو سه تا خدمت کارای دیگه بودیم که اونا تو اتاق خدمتکارا بودن و منم روی کاناپه نشسته بودم و از اونجایی که ارباب گوشی هامون رو گرفته دارم به زمین نگا می کنم
که یکی یهو نشست رو کاناپه نگاه کردم دیدم جیمینه
جیاا: هلام.. چیزه شلام نه نه ببخشید سلام😁😂
جیمین: سلام خوبی لانا من...
جیا: الان شذا رو میارم چیز غذا
جیمین : عع ی دقیقه وایسا من کی گفتم گرسنمه
جیا: اخه...
جیمین:لانا من.... لانا من از وقتی دم در اتاق یونگی دیدمت ازت خوشم اومد .. م.. من د.. دوست دارم
جیا : جانممممم( دادی از خوشحالی)
جیمین : تو چی ؟
جیا: منم.....



ادامه دارد.....
خماری😂😂🚶‍♀🚶‍♀
۲ فالو ۱۵ لایک ۵ کامنت تا کامل نشه نمیزارم🥸😂
دیدگاه ها (۱۴)

تک پارتی از کوکدرخواستی💞ویو ات : صبح بیدار شدم کارای لازم رو...

خوب بچه های عزیز میخواستم بگم کونی زیاد شده😔🙂

شب پارت میزارم

بچه ها اگه تک پارتی درخواستی داشتید پی بگید🥲🙂🙂 چقد من خوبم😂🌛

پارت۹ویو یونگی: دیشب ساعت دو و نیم رسیدیم خونه، الان ساعت پن...

جیمین فیک زندگی پارت ۸۲# جیمین : چرا انقدر ذوق داری بریم خون...

پست اولمه حمایت کنید ❤️

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط