ات ویو

ات ویو:

سلام کیم ات هستم.
ی دختر بدبخت 20 ساله
وقتی که 15 سالم بودم مامانو بابامو توی تصادف از دست دادم ولی خواهر کوچیکم که الان 6 ساله شه سالم موند و یک شرکتو کلی مال و یک خواهر شیرین وتخس و کلی بدبختی موند برای من

من مجبورم هم کالج برم هم برم شرکت و
تنها دلیل زندگیم خواهرمه

امروز شرکت زیاد کاری نداشتم ولی کالج داشتم
پس خواهرم و سپردم دست برادر بزرگم چون آجوما دستش خیلی بند بود

رفتم سمت کالج که یهو یه ماشین جلوم وایساد ترسیدم و دنده عقب گرفتم که یهو شورا از ماشین پیاده شد 😅
شوگا کراشم تو کالجه

ات : سلام( لبخند مصنوعی😀 )

شوگا:سلام عزیزم خوبی

ات :چی😳!

شوگا با سر به ات فهموند که مجبوره

علامت ات:*
علامت شوگا:+

*شوگا عزیزم اینجا چیکار میکنی کالج مون دیر شد

+مرسی( آروم)

*بیا با ماشین من بریم دیر شد

+اوکی بیبی

ات ویو

شوگا با سر به داخل ماشینش اشاره کرد و قیافه ی استرسی داشت منم بهش گفتم با ماشین من بریم کالج
و قبول کرد اون نشست پشت فرمون و رفت ی سمت دیگه

*کجا میری!

+یجای خوب بیب

*اما!

+اما و اگر نداریم( جدی)


سلام سلام زیبا های من ♡
اومدم بایه فیک عجیب!
دیگه اصلا دوست ندارم شرط بزارم
خودتون حمایت کنید ، باشه؟ 😌💗💗
دیدگاه ها (۱۱)

p2+اما و اگر نداریم( جدی)*ب... باشهه( با بغض ) +ازم میترسی( ...

p1ات ویو سلام من کیم ات هستم عضو هشتم BTSو دوست دختر جونگ کو...

پایان خیلی تلخی داشت🙂😕

سلاااام🤍قشنگا من پست قبلی رو پاک کردم چون ویسگون بجای فاصله ...

کوک بعد کار های شرکت با جیمین به سمت خونه ام رفتیم .وقتی رسی...

دیدار اول ..

فصل دوم رمان برادر های ناتنی من پارت اول: بعد از اون شب ات ح...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط