دیگر همه چیز خیلی جدی شده بود و دخترها باید کمک می گرفتند
دیگر همه چیز خیلی جدی شده بود و دخترها باید کمک می گرفتند. بنابراین از یک مدیوم ( احضار کننده روح ) کمک خواسته شد.
احضار روح و روحِ یک دخترِ مرده
اولین مدیم بعد از یک جلسه احضار روح یک تیئوری را مطرح کرد. او برای دخترها داستان دختر هفت ساله ای را گفت که سالها پیش مرده بود.
بر اساس گفته های مدیم ساختمان آپارتمان درست جایی بود که جسد دختر پیدا شده بود. وقتی عروسک به این آپارتمان برده شده بود روح آنابل ظاهرا آنجا بوده و به عروسک علاقه مند شده و خواسته که آن را تسخیر کند. و بدین ترتیب دختر واقعی – آنابل هیگینز – تبدیل می شودبه عروسک آنابل.
در یک عمل پیش بینی نشده و شگفت انگیز دخترها تصمیم می گیرند آنابل را نگه دارند. در واقع دو دختر دلشان به حال عروسک و دختر مرده می سوزد اما این احساس همدردی دوامی نمی آورد.
یک سری کابوس و تصورات وحشتناک به سراغ دُنا می آید و این هم باعث نمی شود عروسک را کنار بگذارد اما وقتی دوستشان لو مورد حمله قرار می گیرد دوباره رو به کمک خواستن می آورند.
حمله وحشیانه عروسک
به نظر می رسید که عروسک اصلا از لو خوشش نمی آید.
یک شب لو از خوابی عمیق بیدار می شود بلافاصله وحشت به سراغش می آید. او کبوسی بد دیده بود اما این بارحسش متفاوت بود.
لو بیدار شده بود اما توانایی حرکت را نداشت. به اطراف اتاق نگاه می کند اما چیزی نمی بیند. سپس شروع می شود. او پایین را نگاه می کند و می بیند آنابل پایین پایش ایستاده، عروسک به آرامی شروع به بالا رفتن از پایش می کند، از روی قفسه سینه اش می گذرد و همانجا می ماند. چند لحظه بعد دست های عروسک دور گردن لو قفل می شود و شروع به خفه کردنش می کند. لو می گوید بعد از این اتفاق از هوش رفته و صبح روز بعد به هوش آمده و اصلا نمی دانسته این اتفاق واقعا افتاده بود یا یک کابوس بوده.
اما روز بعد جواب این سوالش را گرفت.
احضار روح و روحِ یک دخترِ مرده
اولین مدیم بعد از یک جلسه احضار روح یک تیئوری را مطرح کرد. او برای دخترها داستان دختر هفت ساله ای را گفت که سالها پیش مرده بود.
بر اساس گفته های مدیم ساختمان آپارتمان درست جایی بود که جسد دختر پیدا شده بود. وقتی عروسک به این آپارتمان برده شده بود روح آنابل ظاهرا آنجا بوده و به عروسک علاقه مند شده و خواسته که آن را تسخیر کند. و بدین ترتیب دختر واقعی – آنابل هیگینز – تبدیل می شودبه عروسک آنابل.
در یک عمل پیش بینی نشده و شگفت انگیز دخترها تصمیم می گیرند آنابل را نگه دارند. در واقع دو دختر دلشان به حال عروسک و دختر مرده می سوزد اما این احساس همدردی دوامی نمی آورد.
یک سری کابوس و تصورات وحشتناک به سراغ دُنا می آید و این هم باعث نمی شود عروسک را کنار بگذارد اما وقتی دوستشان لو مورد حمله قرار می گیرد دوباره رو به کمک خواستن می آورند.
حمله وحشیانه عروسک
به نظر می رسید که عروسک اصلا از لو خوشش نمی آید.
یک شب لو از خوابی عمیق بیدار می شود بلافاصله وحشت به سراغش می آید. او کبوسی بد دیده بود اما این بارحسش متفاوت بود.
لو بیدار شده بود اما توانایی حرکت را نداشت. به اطراف اتاق نگاه می کند اما چیزی نمی بیند. سپس شروع می شود. او پایین را نگاه می کند و می بیند آنابل پایین پایش ایستاده، عروسک به آرامی شروع به بالا رفتن از پایش می کند، از روی قفسه سینه اش می گذرد و همانجا می ماند. چند لحظه بعد دست های عروسک دور گردن لو قفل می شود و شروع به خفه کردنش می کند. لو می گوید بعد از این اتفاق از هوش رفته و صبح روز بعد به هوش آمده و اصلا نمی دانسته این اتفاق واقعا افتاده بود یا یک کابوس بوده.
اما روز بعد جواب این سوالش را گرفت.
- ۷.۹k
- ۰۱ شهریور ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط