ماه من غصه چرا

ماه من غصه چرا !
آسمان را بنگر، که هنوز ، بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست
گرم و آبی و پر از مهر، به ما می‌خندد !
یا زمینی را که دلش از سردی شب‌های خزان
نه شکست و نه گرفت !
بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید
و در آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید
زیر پاهامان ریخت،
تا بگوید که هنوز ، پر امنیت احساس خداست !
ماه من ، غصه چرا ؟!
تو مرا داری و من هر شب و روز،
آرزویم، همه خوشبختی توست!
دیدگاه ها (۱۹۴)

تو که هستی دیگر هراسی از روزهای مبهم آینده ندارمدلم قرص است ...

میان هر نفسی که میکشم همهمه ای است از همه پنهان …اما از تو چ...

فریاد میزنمبه اندازۀ تمام سکوت هایماشک میریزمبه اندازۀ تمام ...

بهار را دوست دارم ... چرا که گویی پیش آمدی از آمدن توست ...ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط