در ته فنجان قهوه ام کفش های توست

.
در ته فنجان قهوه ام کفش های توست

فقط نمی دانم می آیی یا می روی …
.
دیدگاه ها (۱)

.دسته ی کاغذ بر میز در نخستین نگاه ِ آفتابکتابی مبهم و سیگار...

ایـــــن روزها هـــــر ڪسے مـــــرا مےبینـــــد از حال و روز...

.هوا سرد شده …نه ! نه …هوای من سرد شده …حتی گرفتن فنجان قهوه...

.امشب دلم تو را می خواهدنشسته روبروی صندلی مقابلمدر سکوت سرد...

چشمانش؟ مانند قهوه ادم را معتاد می کرد و ستارگان همه درون چش...

می گویند گاهی تنها یک دعای از ته دل کافیست تا همه چیز عوض شو...

احتیاجی به مستی نیستیک فنجان قهوه هم دیوانه ام می کندوقتی می...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط