گوشه اتاقم نشسته بودمو سرمو بین دستام گرفته بودم انروز رو

گوشه اتاقم نشسته بودمو سرمو بین دستام گرفته بودم انروز روز خیلی بدی داشتم داغون شدع بودم .. خسته از همه کس و همه چیز ... گوشیمو گرفتم دستمو بهش پیام دادم " سلام زندگیم خوبی " ...``` علیک سلام خوبم تو چطوری ``` ..." داغونم دلم بدجور گرفته اوضام اصلا خوب نی دلم میخواد بمیرم "... ``` عا مهمه مگه ؟ ``` ..." ع راس میگی ببخشید "... ۵ دیقه بعد زنگ در به صدا دراومد ...``` هوفف خرع باز کن درو یخ زدم پشت در ``` این پیمو دادع بود ، ذوق مرگ شدم بدو بدو رفتم به سمت دَر بازش کردم توی چارچوب در واستاده بود با دیدنش انگار دنیا رو بهم دادع بودنن پریدم توی بغلش . بغلم کرد و سرمو نوازش کرد ... دعوتش کردم تو .‌ روی مبل سه نفره نشست کلاشو و در اورد و شروع کرد به بافتن موهاش . منم رفتمو و واسش نسکافه درست کردم ، کنارش رو مبل نشستم و گفتم " فک نمیکردم بیای اخه گفای که واست مهم نی " ...``` واسه من مهم نی ؟ تو حتی بیشتر از خودم واسم مهمی دیه نبینم این حرفو بزنیا ```..." مرسی که هستی " ...``` دیه دیه منو داری همیشه فقط کافیه صدام کنی ``` .......


نویسنده sa
saمخفف اسممه
دیدگاه ها (۷)

کنار پنجره اتاقم نشسته بودم ، هوا بارونی بود .. دلم براش خیل...

سر کلاس نشسته بودم ،، از حرفای تکراری استاد خسته شدع بودم ، ...

با رفیق فابم دعوام شدع بود .. این روزا خیلی داغون بودم .. هم...

با خانوادم دعوام شد از خونه زدم بیرون و توی خیابون راه افتاد...

پارت سیو نهمخودشو میزددستش و گرفتمالتماست میکنمبه خدا دست خو...

پارت ۲۷ فیک دور اما آشنا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط