از خواب بیدار شدم ساعت سه صبح بود خواستم باز بخوابم

از خواب بیدار شدم. ساعت "سه" صبح بود، خواستم باز بخوابم. ولی هر کاری کردم خوابم نبرد.
چراغو روشن کردم و نشستم روی تخت. به دور برم نگاه کردم، به کتاب خونه و به فیلمای کنار میز. نمیشد با کسی حرف بزنی یا پیامی برای کسی بفرستی. سرمو چرخوندم و خوب به دور و برم نگاه کردم. ولی وقت مناسبی برای هیچ کاری نبود.

یه زمان هایی هست که مثل ساعت "سه" صبح میمونه! هر کاری میکنی تنهایی،
و بدتر اینکه "تنهاییتو"... نمیتونی با هیچ چیزی پر کنی.

#حمید_جدیدی
دیدگاه ها (۱)

یه دلنوشتس همین...من از تنهایی لذت می برم، درسته که همیشه آد...

'چی شد یهو ؟'ما گیر کردیم ، دیدی وقت سفر به هم میگن زود راه ...

یهو وسط حرفاش بهش گفتم : میشه عینکتو در بیاری ؟ گفت : نه ، م...

ترجمه‌ لایو جونگکوکی♥️🐰 دلیلی که این ساعت لایو روشن کردم این...

عشق تصادفی ! پارت 1

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط