اسم عشق خوب یا بد
اسم عشق خوب یا بد
پارت ۱۲
[ویو آنالی]
...........۳ روز بعد..........
سه روز گذشته...دارم دیوونه میشم...
خبری از اون مرد هم نیست خدمتکار ها صداشون بیرون میاد
که در حال حرف زدن و کار کردن هستن
ولی مگه من یادشون رفته اینجا...نکنه واقعا اینجوری بکشنم ؟
تشنمه... آخرین قطره آبی که داخل پارچ روی میز
علسی گذاشته بود خوردم
نه انگار من کلا یادشون رفته....
چشمام تار شده بود. مغزم اصلأ نمی کشید
چند قدم برداشتم به سمت حموم اتاق رفتم به صورتم آب زدم
انگار که به مغزم شوک وارد شده باشه
روی زمین پخش شدم..و تاریکی مطلق شد
[ویو جونگ کوک]
بعد چند روز بالاخره کارم تموم شد
وارد عمارت شدم. سکوت کل عمارت گرفته بود
وارد خونه شدم .
خبری از آنالی نبود... کجاست این دختر ؟ ....
به سمت اتاقش رفتم در قفل بود. نکنه این اهمقا هنوز زندانیش کردن
کلید اتاق از کمد داخل راهرو پیدا کردم
و در باز کردم...تو اتاق نبود صدای آب از حموم می یومد
یکم جلوتر رفتم در باز بود
و آنالی کف زمین افتاده بود.... سریع رفتم سمتش بغلش کردم
روی تخت گذاشتمش.....هیچ آبی تو اتاقش نبود
جونگ کوک: آجوما ( داد) آب بیار ( داد)
سریع همراه یک پارچ آب وارد اتاق شد
آب از دستش گرفتم روی صورت آنالی پاشیدم...چشماش باز نمی کرد
یکم بیشتر آب به صورتش زدم که چشماش آروم باز کرد
جونگ کوک: خوبی ؟
پارت ۱۲
[ویو آنالی]
...........۳ روز بعد..........
سه روز گذشته...دارم دیوونه میشم...
خبری از اون مرد هم نیست خدمتکار ها صداشون بیرون میاد
که در حال حرف زدن و کار کردن هستن
ولی مگه من یادشون رفته اینجا...نکنه واقعا اینجوری بکشنم ؟
تشنمه... آخرین قطره آبی که داخل پارچ روی میز
علسی گذاشته بود خوردم
نه انگار من کلا یادشون رفته....
چشمام تار شده بود. مغزم اصلأ نمی کشید
چند قدم برداشتم به سمت حموم اتاق رفتم به صورتم آب زدم
انگار که به مغزم شوک وارد شده باشه
روی زمین پخش شدم..و تاریکی مطلق شد
[ویو جونگ کوک]
بعد چند روز بالاخره کارم تموم شد
وارد عمارت شدم. سکوت کل عمارت گرفته بود
وارد خونه شدم .
خبری از آنالی نبود... کجاست این دختر ؟ ....
به سمت اتاقش رفتم در قفل بود. نکنه این اهمقا هنوز زندانیش کردن
کلید اتاق از کمد داخل راهرو پیدا کردم
و در باز کردم...تو اتاق نبود صدای آب از حموم می یومد
یکم جلوتر رفتم در باز بود
و آنالی کف زمین افتاده بود.... سریع رفتم سمتش بغلش کردم
روی تخت گذاشتمش.....هیچ آبی تو اتاقش نبود
جونگ کوک: آجوما ( داد) آب بیار ( داد)
سریع همراه یک پارچ آب وارد اتاق شد
آب از دستش گرفتم روی صورت آنالی پاشیدم...چشماش باز نمی کرد
یکم بیشتر آب به صورتش زدم که چشماش آروم باز کرد
جونگ کوک: خوبی ؟
- ۱۴.۳k
- ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط