ای لبت انگور یاقوتی و چشمانت عسل

" اِی لَبَت اَنگورِ یاقوتی و چَشمانَت عَسَل
جِنسِ گیسویَت قَصیده رَنگِ اَبرویَت غَزَل "
با نِگاهِ بیقَرارَت قَلبِ مَن تَب میکُنَد
صاحِبِ قَلبِ تو بودَن می شَوَد خَیرُ العَمَل

دَست های مِهرَبانَت جان پناهِ حادِثه
کاش میشُد لَحظه ای مَن را بِگیری دَر بَغَل

روحِ مَن یَخ بَسته اَز کورانِ این دِلمُرده ها
گرم کُن روحِ مَرا با یِک نَفَس عَز وجَل

گرمیِ آغوشِ تو خورشید را آتَش زَنَد
بوسه بَر لَب های تو آغازِ سَبزِ یِک غَزَل "نازنینم" تو شُکوهِ کهکِشان را دَر خودَت جا داده ای
آنقَدَر خوبی که دَر اَذهان شُدی ضَربُ المَثَل
دیدگاه ها (۱)

‌ دل بردے و دل بردنت را دوست دارمرو راست!من عطر تنت را دوست ...

با دیدن چشمان تو زیبا شده شعرم...همرنگ غرلنامه ی نیما شده شع...

شبتون عاشقونه

.

💕وقتی که روح عشق رااینگونه عریان می کنی درواژه های شعر من گو...

وقتی که روح عشق رااینگونه عریان می کنی درواژه های شعر من گوی...

عطر پیچکهای گیسویت مراهمچنان پروانه بازی می دهدباغ سرسبز نگا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط