رازشاعرشدنم

#راز_شاعر_شدنم...

راز شاعر شدنم عشق غزل خیز تو بود

کاسه صبر دلم یکسره لبریز تو بود

طبع بی حوصله‌ی بی کس و کارم انگار

از ازل منتظر روی دل‌انگیز تو بود

آمدی کن فیکون شد همه هستی من

گوش جانم هم از آن روز فقط تیز تو بود

این همه غم که دراشعار ترم می بینی

همه بعد از سفر تلخ و غم انگیز تو بود

ای که دریای غزل در نفس تو جاریست

شعر من قافیه در قافیه ناچیز تو بود
دیدگاه ها (۳)

درد تاریکیست؛دردِ خواستنرفتن و بیهوده از خود کاستن؛سر نهادن ...

پیر اگر باشم چه غم، عشقم جوان است ای پری..وین جوانی هم هنوزش...

کلبــه ام پنجــــره ای باز بـــه دریـا داردخوب من! منظره ی خ...

#آیا_دوستم_دادی؟؟هر روز می پرسی که : آیا دوستم داری ؟من جای ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط