پارت این غیر ممکنه
پارتـ¹²: این... غیر ممکنه!
(ساعت ۱۹)
(دیانا✨🍫)
بلاخره رسیدیم جایی که جیمز آدرس داده بود
وارد جنگل شدیم
با اینکه تاریک بود ولی کلارک مثل چی داشت جلو میرفت
گفتم:(تو چجوری انقد راحت میری جلو؟)
کلارک:(دید در شب.....و تاریکی)
جیمز:(مگه گربه ای؟)
کلارک برگشت و چیزی نگفت
به راهش ادامه داد
کلارک هر روز داشت عجیب تر میشد
جیمز:(همینجاست!)
ولی اونجا خونه ی متروکه ای نبود
جیمز:(واستا واستا)
و آدرس رو دوباره مرور کرد.....
جیمز:(خاک تو سرم.....)
گفتم:(چی شد؟!)
جیمز:(اشتباه آدرسو دادم......)
گفتم:(کلارک کجا رفت؟)
دور و برمونو نگاه کردیم
جیمز:(کلارک؟!)
گفتم:(دیدیش؟)
جیمز:(نه....)
(کلارک🫂❤️🩹)
جلو تر اونجا رفته بودم
باورم نمیشد
اونجا...... قلمروی قبلی شیاطین بود
گفتم:(این..... غیر ممکنه!)
جیمز:(پیدات کردم!)
ولی من انگار خشکم زده بود
دیانا:(اینجا کجاست....؟)
کسی به چز ما سه تا اونجا نبود، ولی همه جا دست نخورده بود و همه چیز سالم بود، باورم نمیشه که عادی ها هنوز اونجا رو خراب نکرده بودن
جیمز:(کلارک؟!)
گفتم:(ب... بله؟)
جیمز:(اینجارو میشناسی؟)
گفتم:(آره.....)
گفت:(کجاست؟)
گفتم:(اینجا.... قلمروی قبلی شیاطین بود.... همه ی عادی ها میخواستن شیاطین رو بکشن و..... دنیا کاملا مال اونا بشه... پادشاه شیاطین.... جاناتان والتر.... اون قبل اینکه بمیره یه دنیای جدیدی ساخت و قول داد که اونجا فقط و فقط برای شیاطین هست و خواهد موند.... و پدر من که پسر اون بود رو هم پادشاه اونجا کرد و جاناتان والتر هم خدای اون دنیاست.... همه اون رو با این علامت میشناسن،البته به زبان شیاطین باستان میشه "خدای شیاطین" ....)
و به بالای قلعه اشاره کرد
گفت:(این همون علامتی نیس که رو گردنبنده؟)
گفتم:(چرا.... همه ی شیاطین یه دستبند یا گردنبند و حالا هر وسیله ی دیگه ای.... با اون علامت دارن.... همه اعتقاد دارن که اگه این علامت همیشه همراهشون باشه خدای شیاطین یا همون جاناتان والتر حواسش بهشون هست...)
ادامه دادم:(من اون موقع فقط سه سالم بود.... اون گفت من قطعا کار خیلی بزرگی برای شیاطین میکنم....)
جیمز:(واستا ببینم.... اگه خدای شیاطین پدر بزرگ توعه و پادشاه شیاطین پدرت.... پس تو... شاهزاده ی شیاطینی.... آره؟)
ادامهـ دارد.....
اهم
خیلی راحت لو رفت🗿💔
بقیه پارت های رمان: https://wisgoon.com/c/1920495/
#سونیک#شدو#آرت#نقاشی#اوسی#نقاش#آرتیست#داستان#کمیک#رمان
(ساعت ۱۹)
(دیانا✨🍫)
بلاخره رسیدیم جایی که جیمز آدرس داده بود
وارد جنگل شدیم
با اینکه تاریک بود ولی کلارک مثل چی داشت جلو میرفت
گفتم:(تو چجوری انقد راحت میری جلو؟)
کلارک:(دید در شب.....و تاریکی)
جیمز:(مگه گربه ای؟)
کلارک برگشت و چیزی نگفت
به راهش ادامه داد
کلارک هر روز داشت عجیب تر میشد
جیمز:(همینجاست!)
ولی اونجا خونه ی متروکه ای نبود
جیمز:(واستا واستا)
و آدرس رو دوباره مرور کرد.....
جیمز:(خاک تو سرم.....)
گفتم:(چی شد؟!)
جیمز:(اشتباه آدرسو دادم......)
گفتم:(کلارک کجا رفت؟)
دور و برمونو نگاه کردیم
جیمز:(کلارک؟!)
گفتم:(دیدیش؟)
جیمز:(نه....)
(کلارک🫂❤️🩹)
جلو تر اونجا رفته بودم
باورم نمیشد
اونجا...... قلمروی قبلی شیاطین بود
گفتم:(این..... غیر ممکنه!)
جیمز:(پیدات کردم!)
ولی من انگار خشکم زده بود
دیانا:(اینجا کجاست....؟)
کسی به چز ما سه تا اونجا نبود، ولی همه جا دست نخورده بود و همه چیز سالم بود، باورم نمیشه که عادی ها هنوز اونجا رو خراب نکرده بودن
جیمز:(کلارک؟!)
گفتم:(ب... بله؟)
جیمز:(اینجارو میشناسی؟)
گفتم:(آره.....)
گفت:(کجاست؟)
گفتم:(اینجا.... قلمروی قبلی شیاطین بود.... همه ی عادی ها میخواستن شیاطین رو بکشن و..... دنیا کاملا مال اونا بشه... پادشاه شیاطین.... جاناتان والتر.... اون قبل اینکه بمیره یه دنیای جدیدی ساخت و قول داد که اونجا فقط و فقط برای شیاطین هست و خواهد موند.... و پدر من که پسر اون بود رو هم پادشاه اونجا کرد و جاناتان والتر هم خدای اون دنیاست.... همه اون رو با این علامت میشناسن،البته به زبان شیاطین باستان میشه "خدای شیاطین" ....)
و به بالای قلعه اشاره کرد
گفت:(این همون علامتی نیس که رو گردنبنده؟)
گفتم:(چرا.... همه ی شیاطین یه دستبند یا گردنبند و حالا هر وسیله ی دیگه ای.... با اون علامت دارن.... همه اعتقاد دارن که اگه این علامت همیشه همراهشون باشه خدای شیاطین یا همون جاناتان والتر حواسش بهشون هست...)
ادامه دادم:(من اون موقع فقط سه سالم بود.... اون گفت من قطعا کار خیلی بزرگی برای شیاطین میکنم....)
جیمز:(واستا ببینم.... اگه خدای شیاطین پدر بزرگ توعه و پادشاه شیاطین پدرت.... پس تو... شاهزاده ی شیاطینی.... آره؟)
ادامهـ دارد.....
اهم
خیلی راحت لو رفت🗿💔
بقیه پارت های رمان: https://wisgoon.com/c/1920495/
#سونیک#شدو#آرت#نقاشی#اوسی#نقاش#آرتیست#داستان#کمیک#رمان
- ۴.۱k
- ۱۳ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط