ادامه دوپارتی

ادامه دوپارتی!

برق سه فاز از سرش پرید! بعد از یک سال! همون چشم ها! همون لب ها! همون چهره! فقط شکسته تر از همیشه به خاطر این دوری لعنتی!
پسرک از روی صندلی بلند شد و همزمان صدای خسته اش رو به گوش دخترک رسوند : بدون تو این دنیا برام جهنم بود!
فقط میخواست گونه دخترک رو نوازش کنه اما دختر در لحظه عقب کشید.

با صدایی که توش بغض و نارضایتی بود، گفت : همه چیز تموم شده پارک جیمین! تو یک سال پیش، همین جا و همین شب من رو تنها گذاشتی و رفتی! حتی به این فکر نکردی که بدون تو میمیرم!
با هر جمله ای که به زبون میاورد، صداش بلند تر می شد، اشک هاش بعد از یک سال گونه هاش رو خیس کردن، اما پسرک قرار نبود بزاره اون همین طوری خودش رو هلاک کنه پس برای خاموش کردن اتیشی که درون جفتشون بود استارت رو زد!
محکم یوری رو بغل کرد! و با تمام وجودش عطری که یک سال ازش محروم بود رو تنفس کرد!
با لحنی اروم به دخترکش گفت : میدونم دارلینگ! حق با توعه! اما چاره دیگه‌ای نداشتم! نمیخواستم زندگیم بخاطر خودخواهی من نابود بشه! باید از جهنم نجاتت میدادم! ولی حالا برگشتم، تا تو رو با خودم ببرم! چون تو متعلق به منی! متعلق به پارک جیمین ، و هیچی نمیتونه این حقیقت رو عوض کنه! حالا ازت میپرسم، با من میای ماه من؟

خب به نظرتون دخترک میتونه به زندگیش نه بگه؟
دیدگاه ها (۲۰)

سناریو درخواستی:وقتی اومدن خواستگاری! کیم نامجون : زنگ در خو...

جانگ هوسوک : حتی والدینت هم فهمیده بودن چقدر استرس داره. پدر...

دو پارتی! من تو را ماه خود دانستم تو مرا یکی از ستاره های اس...

جونگ کوک : تصمیم گرفته بودی تا روزی که میخواد بره تمام وقتت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط