عشق مافیایی من پارت هفتم

تهیونگ: می‌بینم که فضول شده اینجا چیکار داری
هیونا:امم... داشتم خونه رو نگاه می‌کردم



تهیونگ:,(نیشخند) منم باور کردم نو گول می‌زنی
بچه جون اومدی اینجا سرک بکشی
هیونا:, به خدا راست می‌گم دروغ نمیگم به قرآن قسم ( گریه)


تهیونگ : با.....باشه حالا چرا داری گریه می‌کنی
داشتم شوخی میکردم ....ببینم تو. تو


چرا صورتت کبوده کی کتک زدتت( داد و عصبانی)
هیونا: نههههه نههههه هیچکی
او....اوفتادم ....زم....ین......اینجو....ری شدم
(ترس و بغض),


تهیونگ : ببین منو هیونا یا خودت با زبون خوش میگی چه بلایی سرت آوردن یا میرم هرچی آدم تو اونجا هست و نیست و می‌کشم هیونا : با...باشه
فقط آروم باش


فلش بک به ۵ساعت قبل /) :

هی هو: ببین زنی که با من درست حرف بزن وگرنه انقدر می زنمت که صدا سگ بدیا (داد،)
هیونا: درست با من حرف بزن عوضی به تهیونگ میگم ... حرفم تموم بشه که یه مشت به صورتم زد و منو پخش زمین کرد دیگه جونی برام نمونده بود احساس میکردم دهنم پر خون شده بعد دوباره اومد با پاش یکی زد تو شکمم




انقدر منو زد که بیهوش شدم. بدنم کوفته شده بود هیچ صدایی نمی شنیدم فقط تهیونگ رو طوری که حتی خودمم نمیشنیدم صدا زدم و بعد سیاهی.....؟؟!


پایان فلش بک)/:


شرط: ۱۶ کامنت ۲۰ لایک
نمیدونم چرا حمایت نمیکنین اگه فیکم بده بگین ندارم🙂🙄
دیدگاه ها (۱۰)

لبخند شب تاب

پارت دوم لبخند شب تاب

عشق مافیایی من پارت ششم

کسی هست که بیاد کمکم آخه لازم دارم

پسر کوچولوی من پارت : ۷ که دیدم همه وسط خیابون یجامع شدن...ا...

black flower(p,294)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط