می تراوید آفتاب از بوته ها
می تراوید آفتاب از بوته ها
دیدمش در دشت های نم زده
مست اندوه تماشا ، یاربود
مویش افشان ، گونه اش شبنم زده
لاله ای دیدیم، لبخندی به دشت
پرتویی در آب روشن ریخته
او صدا را در شیار باد ریخت
رود، تابان بود واو موج صدا
خیره شد چشمان ما در رود وهم
پرده روشن بود ، اوتاریک خواند
چشم من برپیکرش افتاد، گفت
آفت پژمردگی نزدیک او
دشت:دریای تپش ، آهنگ،نور.
سایه می زد خنده تاریک او.
شبنم صبحگاهی وطلوع آفتاب ورقص گلها سمفونی نسیم سحری
گوارای وجودتان
دیدمش در دشت های نم زده
مست اندوه تماشا ، یاربود
مویش افشان ، گونه اش شبنم زده
لاله ای دیدیم، لبخندی به دشت
پرتویی در آب روشن ریخته
او صدا را در شیار باد ریخت
رود، تابان بود واو موج صدا
خیره شد چشمان ما در رود وهم
پرده روشن بود ، اوتاریک خواند
چشم من برپیکرش افتاد، گفت
آفت پژمردگی نزدیک او
دشت:دریای تپش ، آهنگ،نور.
سایه می زد خنده تاریک او.
شبنم صبحگاهی وطلوع آفتاب ورقص گلها سمفونی نسیم سحری
گوارای وجودتان
- ۷۰۵
- ۳۰ مهر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط