عشق لجباز

🎀💕•عشق لجباز •💕🎀
#part_47

#رها
از شانس گند من همون موقع در باز شد و نازی با داد و خنده گف

نازی:نازی جونش چی براش درست کنه بکش کنار رها خانوم میخوام برای اقامون غذا درست کنم

مبین:قربون دستت عشقم

یهویی زدم زیر خنده رفتم سفره رو چیندم و فریال و نازی مشغول درست کردن غذا بودن و بچه ها اومدن غذا خوردیم و سفره رو جمع کردیم و قرار شد ک پسرا ظرف هارو بشورن طاها هم ک موقع ظرف شستن وفقط میرقصید و منم میخندیدم

طاها:قربون اون خنده هات برم من

ی نگاه ب بچه ها کردم ک همه داشتن مارو نگاه میکردن

فریال:یبوسا

مبین: از کی طاها ازین چس بازیا در میاری

و همه زدم زیر خنده رفتم توی اتاق و طاها هم اومد

رها:طاها اماده شو بریم پیش بابام

طاها هم اماده شد و منم ی لباس درشت حسابی پوشیدم و از بچه ها خدافظی کردم رفتیم و سوار ماشین شدیم و راه افتادیم ب طرف خونمون و رسیدیم دم در

رها:طاها اگه قبول نکنه چی

طاها:گفتم ک یا قبول میکنه یا ما خودمون ازدواج میکنیم

ماشین رو خاموش کرد و رفتیم بالا در زدم و بابا درو باز کرد

رها:سلام بابا
ب رها:چ عجب بیا تو
رها:من با مهمونم اومدم
ب رها :این پسرع کیه
رها:برات توضیح میدم

و با طاها رفتبم داخل و نشستیم

ب رها:خب میشنوم

طاها:ببینید اقای صادقی من دخترتو دوس دارم و قصدم ازدواجه و تصمیم گرفتم ک با خودتون در جریان بزارم

ب رها:ولی برای رها ی ادم خوبی پیدا شده ک میخوام شوهرش بدم

رها:بابا ب خدا خودمو میکشم بسه دیگه تا الان بهت احترام گذاشتم دیگه بسه

ب رها:تو غلط میکنی روی حرف من حرف میزنی پسر شما هم از اینجا برو و دیگه هم اسم رها رو نیار

داشتم با چشمام ب طاها التماس میکردم نرع ولی اونم اشاره میکرد ک میام دنبالت رفتم توی اتاق و درو قفل کردم و گریه کردم...


ادامه دارد ... •📕❤•
#پست جدید💜🔗💞
دیدگاه ها (۱)

🎀💕•عشق لجباز •💕🎀#part_48#رهادر اتاقو قفل کردم و نشستم روی تخ...

🎀💕•عشق لجباز •💕🎀#part_49#طاهارفتم توی و ی اتاق قشنگ بهمون دا...

اوخخ🤍💢❤ #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #لایک_فالو_کامنت_...

🎀💕•عشق لجباز •💕🎀#part_46#رهااتاق طاها خیلی خفن بود خوشم اومد...

نام فیک:عشق مخفیPart: 10ویو ات*با ترس نگاش کردم*دکمه ی لباسش...

part:1 mirror of moira

حس های ممنوعه ۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط