روزهایی که سپری میشود

روزهایی که سپری میشود
و کنار تنهایی خودمان قدم میزنیم....
و برایش قد علم میکنیم...
اسمش جوانی مان است....
اسمش روزهایی بود که قرار بود طلایی بشود.....
ولی انگار در بطن هم؛
آنچنان پیچ خورده این لحظه های لعنتی ....
که باید دغدغه مان باز کردن گره هایش باشد تا طلایی کردن رنگ روزهای جوانیمان
دیدگاه ها (۱)

کودک که بودمگمان میکردمسردتر از بستنی چیزی وجود ندارد...حال ...

.دلت ڪہ تنگِ یڪ نــفر باشہتموم تلاشت رو بُڪنـے ڪہخوش بگذرونـ...

کاش زندگی دکمه ی آف داشت !نه حوصله ی مرور خاطره دارم...نه حو...

کاش یک نفر کنار دستم نشسته بودو می گفت:یک لحظه صبر کن...و از...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط