لبخند تو مانند عسل بود همیشه

لبخند تو مانند عسل بود همیشه
ابروی تو مضمون غزل بود همیشه

هر مردمک چشم تو در قرنیه ی خویش
سیّاره ی زیبای زحل بود همیشه

موهای حنایی ِ پریشان شدهِ در باد
یادآور طغیان جَمَل بود همیشه

در منظره ی لرزشِ لبخندِ تو اما...
انگار لبت روی گسل بود همیشه

جبری است تماشای تو هربار اگر چه
این نکته پر از بحث و جدل بود همیشه

شاعر که دلش را به تو می داد ندانست
دل بردنِ تو حدّ ِاَقل بود همیشه

رفتی تو ولی پشت سرت زمزمه ای بود:
یک زن همه جا مردِ عمل بود همیشه

من هرچه دویدم به تو هرگز نرسیدم
دستان تو در دست اَجل بود همیشه
دیدگاه ها (۹)

صدایم کن که من پژواک شعری بس دل انگیزمکه از فـــــــواره ای ...

بوسیدن تو آخر این دخل و خرج بودشبها به یاد تو دلم در هرج و م...

باز کن پنجرهها را که نسیم روز میلاد اقاقی ها را جشن میگیرد و...

قـــــــــــــول داده ام....گاهــــــــیهرازگاهـــــــــیفان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط