پارت
پارت۳🌸
_____________________
#تهیونگ
امروز نمیدونم چرا استادم بهم زنگ زد و گفت بیا دفترم وقتی داشتم میرفتم خوردم
به یه دختره پرو و حالم بد شد همه دخترا نجسن اصلا کثیفت اصلاهمشون جز
خیانت کار دیگع ای بلد نیستن خب وللش البته بگما دختره بهم خورد هه دختر....
در زدم و با شنیدن بفرمایید دستگیره رو دادم پایین و وارد دفتر استادم شدم
:سلام استاد کیم تهیونگ هستم
با شنیدن اسمم سرش رو از روی اون کارا بر داشت و گفت:سلام بفرمایید بنشینید
استاد:خوش امدی جوان
من:ممنون استاد راستش ام چطوری بگم من امروز امم..
استاد:اره میدونم یه قرار داشتی و بخاطر من مجبور شدی نیم ساعت عقب بندازیش ممنونم که اومدی
من:خواهش میکنم
مثل همیشه سرد جواب دادم هی...چه قدر خوبه سرد بود و خنک بودن
استاد:راستش ازت میخوام این چندتا طرح رو بررسی کنی و نظرت رو
راجبش بهم بگی میتونی؟
من:راستش آقای لی من خیلی کار دارم اما چشم باید خیلی طرح های خوبی
باشه که آقای لی از من میخوان
استاد:اره و میخوام اگه خوشت اومدکسی که اینا رو کشیده و طراحی کرده
رو استخدامش کنی داخل شرکتت
من:باید برسی کنم میدونین که
استاد:البته
من:روز خوش آقای لی
استاد:روز خوش مرد جوان
اتود ها رو برداشتم و از اتاق آقای لی اومدم بیرون معلوم نیست مرتیکه خنگ چی
آورده بده من نیگاه کنم و وقت با ارزشم رو هدر کنم واسش ولی چون ازم
خواهش کرده انجامش میدم ببینم چی البته خودمم دلم میخواد یکم با این
استاده دعوا کنم و باهاش قطع رابطه کنم
خب بالاخره رسیدم به ماشینم اینم از بلک فول من اونم از من وحشی تر و سرد
تره(از اونجایی که اسم ماشین رو بلد نبودم نگفتم ولی عکسش داخل پست
هست)
سوار شدم و رفتم شرکت چقدر امروز مسخره است بعداز ظهر باید برم سر تمرین
از اونور با بچه ها بیرون ای خدا اه
___________________
#کیم_مین_هو
با می یون رفتیم خرید و چند تا لباس خریدم دوتا لباس برای نامزدی می یون
خریدم اخه بچم میخواد عروس شه اییییش اینم رفت من باید امروز به پدرم بگم
سرکه بخره والا میخوام ترشیده شم با سرکه فرایندش زود تر میشه هرهر چه
قدرم که خنده دار بود...
ادامه پارت۳ رو الان میزارم😇😇
#پارت۳
#BTS
#chimi
@828682
_____________________
#تهیونگ
امروز نمیدونم چرا استادم بهم زنگ زد و گفت بیا دفترم وقتی داشتم میرفتم خوردم
به یه دختره پرو و حالم بد شد همه دخترا نجسن اصلا کثیفت اصلاهمشون جز
خیانت کار دیگع ای بلد نیستن خب وللش البته بگما دختره بهم خورد هه دختر....
در زدم و با شنیدن بفرمایید دستگیره رو دادم پایین و وارد دفتر استادم شدم
:سلام استاد کیم تهیونگ هستم
با شنیدن اسمم سرش رو از روی اون کارا بر داشت و گفت:سلام بفرمایید بنشینید
استاد:خوش امدی جوان
من:ممنون استاد راستش ام چطوری بگم من امروز امم..
استاد:اره میدونم یه قرار داشتی و بخاطر من مجبور شدی نیم ساعت عقب بندازیش ممنونم که اومدی
من:خواهش میکنم
مثل همیشه سرد جواب دادم هی...چه قدر خوبه سرد بود و خنک بودن
استاد:راستش ازت میخوام این چندتا طرح رو بررسی کنی و نظرت رو
راجبش بهم بگی میتونی؟
من:راستش آقای لی من خیلی کار دارم اما چشم باید خیلی طرح های خوبی
باشه که آقای لی از من میخوان
استاد:اره و میخوام اگه خوشت اومدکسی که اینا رو کشیده و طراحی کرده
رو استخدامش کنی داخل شرکتت
من:باید برسی کنم میدونین که
استاد:البته
من:روز خوش آقای لی
استاد:روز خوش مرد جوان
اتود ها رو برداشتم و از اتاق آقای لی اومدم بیرون معلوم نیست مرتیکه خنگ چی
آورده بده من نیگاه کنم و وقت با ارزشم رو هدر کنم واسش ولی چون ازم
خواهش کرده انجامش میدم ببینم چی البته خودمم دلم میخواد یکم با این
استاده دعوا کنم و باهاش قطع رابطه کنم
خب بالاخره رسیدم به ماشینم اینم از بلک فول من اونم از من وحشی تر و سرد
تره(از اونجایی که اسم ماشین رو بلد نبودم نگفتم ولی عکسش داخل پست
هست)
سوار شدم و رفتم شرکت چقدر امروز مسخره است بعداز ظهر باید برم سر تمرین
از اونور با بچه ها بیرون ای خدا اه
___________________
#کیم_مین_هو
با می یون رفتیم خرید و چند تا لباس خریدم دوتا لباس برای نامزدی می یون
خریدم اخه بچم میخواد عروس شه اییییش اینم رفت من باید امروز به پدرم بگم
سرکه بخره والا میخوام ترشیده شم با سرکه فرایندش زود تر میشه هرهر چه
قدرم که خنده دار بود...
ادامه پارت۳ رو الان میزارم😇😇
#پارت۳
#BTS
#chimi
@828682
- ۱۰.۴k
- ۱۹ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط