بازی مرگ
[ بازی مرگ ]
پارت ۱۰۳
همه جلوی درب اتاق عمل منتظر بودند جونگ کوک در سکوتی روی زمین سرد بیمارستان نشسته بود هیچ جوره حال فرم از دست دادنش رو هم نمیکرد به امید اینکه سالم از اون درب بیاد بیرون خونسرد نشسته بود
همه آنجا بودند کی سوک یونگی جی یون سورا کیونگ دو یون
جی یون از کنار کیونگ بلند شد و به سمته برادر کوچیک اش رفت شاید الان باز باهاش بد حرف میزد اما باز هم رفت پیشش کنارش نشست بلافاصله جونگ کوک خودش شروع به حرف زدن کرد و گفت : داداش حالش خوب میشه مگه نه
جی یون نگاه ناراحت اش را بهش دوخت و لب زد : معلومه که حالش خوب میشه اون تنهات نمیذارم..
جونگ کوک باز هم به زمین خیره شد و منتظر موند اگه از دستش میداد دیگه زندگی واسش نمی موند اون تازه به زندگی برگشته بود اما حال ..
با بیرون اومدن دکتر از اتاق عمل سریع از روی زمین بلند شد و به سمته دکتر رفت و جلو راهش ایستاد هم چنان همه ایستادن و منتظر حرف دکتر بودند جونگ کوک تند گفت : حال همسرم خوبه
دکتر : نگران نباشید گلوله توی قسمت خالی پهلو رفته بود و به هیچ عضو بدن آسیبی نرسونده بود بخاطر از دست دادن خون زیاد عمل طول کشید اما الان حالشون خوبه ..جونگ کوک نفس آسوده ای کشید و از راه دکتر کنار کشید دکتر بعد از گفته هایش آنجا را ترک کرد
چهره جدی جونگ کوک باز هم بهش هجوم آورده بود با جدیت روبه یونگی کرد و گفت : اینجا رو میسپارم به تو
یونگی با اطمینان کامل لب زد : نگران نباش اینجا با من
قدم های محکمی روی زمین گذاشت و از اتاق عمل دور شد کی سوک هم سریع به دنبالش رفت
خیلی زود سوار ماشین اش شد و به سمته عمارت حرکت کرد ماشینو به قدری تند میروند و واسه هیچ کدام از چراغ های قرمز نمیایستاد فقط عصبی رانندگی میکرد به یاد حرف های هری افتاد یعنی چی تو لبتابش ممکن بود باشه
در طی چند دقیقه به عمارت رسید با عجله پیدا شد و به داخل عمارت رفت
پله ها رو یکی یکی طی کرد و به اتاق کارش رسید بلافاصله درو باز کرد و وارده اتاق شد
تند پشته میزش روی صندلی نشست و صفحه لبتاب رو باز کرد بعد از روشن کردنش همان ویدیو روی صفحه بود با زدن دکمه فایل رو باز کرد
همان دقیقه کی سوک هم رسید و پشته سرش ایستاد حال هر دو نگاه میکردند ،
درست بود شوکه شده بود اما نه جونگ کوک خیلی خونسرد به ویدیو نگاه میکرد با آرامش تا آخرش نگاه کرد بعد از تموم شدن ویدیو لبتاب رو بست
کی سوک با سوک گفت : باورم نمیشه یعنی هیون سیک کشتش اما گفت
پارت ۱۰۳
همه جلوی درب اتاق عمل منتظر بودند جونگ کوک در سکوتی روی زمین سرد بیمارستان نشسته بود هیچ جوره حال فرم از دست دادنش رو هم نمیکرد به امید اینکه سالم از اون درب بیاد بیرون خونسرد نشسته بود
همه آنجا بودند کی سوک یونگی جی یون سورا کیونگ دو یون
جی یون از کنار کیونگ بلند شد و به سمته برادر کوچیک اش رفت شاید الان باز باهاش بد حرف میزد اما باز هم رفت پیشش کنارش نشست بلافاصله جونگ کوک خودش شروع به حرف زدن کرد و گفت : داداش حالش خوب میشه مگه نه
جی یون نگاه ناراحت اش را بهش دوخت و لب زد : معلومه که حالش خوب میشه اون تنهات نمیذارم..
جونگ کوک باز هم به زمین خیره شد و منتظر موند اگه از دستش میداد دیگه زندگی واسش نمی موند اون تازه به زندگی برگشته بود اما حال ..
با بیرون اومدن دکتر از اتاق عمل سریع از روی زمین بلند شد و به سمته دکتر رفت و جلو راهش ایستاد هم چنان همه ایستادن و منتظر حرف دکتر بودند جونگ کوک تند گفت : حال همسرم خوبه
دکتر : نگران نباشید گلوله توی قسمت خالی پهلو رفته بود و به هیچ عضو بدن آسیبی نرسونده بود بخاطر از دست دادن خون زیاد عمل طول کشید اما الان حالشون خوبه ..جونگ کوک نفس آسوده ای کشید و از راه دکتر کنار کشید دکتر بعد از گفته هایش آنجا را ترک کرد
چهره جدی جونگ کوک باز هم بهش هجوم آورده بود با جدیت روبه یونگی کرد و گفت : اینجا رو میسپارم به تو
یونگی با اطمینان کامل لب زد : نگران نباش اینجا با من
قدم های محکمی روی زمین گذاشت و از اتاق عمل دور شد کی سوک هم سریع به دنبالش رفت
خیلی زود سوار ماشین اش شد و به سمته عمارت حرکت کرد ماشینو به قدری تند میروند و واسه هیچ کدام از چراغ های قرمز نمیایستاد فقط عصبی رانندگی میکرد به یاد حرف های هری افتاد یعنی چی تو لبتابش ممکن بود باشه
در طی چند دقیقه به عمارت رسید با عجله پیدا شد و به داخل عمارت رفت
پله ها رو یکی یکی طی کرد و به اتاق کارش رسید بلافاصله درو باز کرد و وارده اتاق شد
تند پشته میزش روی صندلی نشست و صفحه لبتاب رو باز کرد بعد از روشن کردنش همان ویدیو روی صفحه بود با زدن دکمه فایل رو باز کرد
همان دقیقه کی سوک هم رسید و پشته سرش ایستاد حال هر دو نگاه میکردند ،
درست بود شوکه شده بود اما نه جونگ کوک خیلی خونسرد به ویدیو نگاه میکرد با آرامش تا آخرش نگاه کرد بعد از تموم شدن ویدیو لبتاب رو بست
کی سوک با سوک گفت : باورم نمیشه یعنی هیون سیک کشتش اما گفت
- ۷.۰k
- ۲۷ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط