چون پارت دوم زیاد بود دوقسمتش کردم و اینکه لایک یادتون نره

ادامه پارت۲
عشق اول دو دوست
P2
*ویو شادلین*
بلاخره راضیش کردم هوفففففف حالا برم با این صاب خونه حرف بزنم و تکلیف مهدیه رو مشخص کنم
علامت صاحاب خونه: -
÷سلام
-چه سلامی نگاه کن دوستت چه بلایی سر خونم آورده حالا من چیکار کنم اصلا خودش کجاس؟من از همون اول بهش گفته بودم که اگه بلایی سر خونم بیاد دیگه نمی تونه اینجا زندگی کنه
÷ اولا تقسیر اون نیستش دومن خودش هم نمیدونه که چه اتفاقی واسه خونه افتاده سومن کی گفته که دوباره میاد داخل این خونه میاد خونه ی من بعدش هم دیگه وظیفه ی ما نیس که این خونه رو درست کنیم چون مهدیه اجارش رو داده بود خدافس(رفت)
-دختره ی پرو
(رسیدم خونه دیدم مهدیه روی تختم خوابیده آروم رفتم لباس هامو عوض کردم و گرفتم خوابیدم)
*ویو مهدیه*
دیشب انقدر گریه کرده بودم تا لباسم و عوض کردم و رو تخت شادلین درازکشیدم خوابم برد صبح با برخورد نور خورشید به صورتم بیدار شدم گوشیم رو نگاه کردم دیدم ساعت 9:30چون روز تعطیل بود شادلین رو بیدار نکردم و رفتم دست و صورتم رو شستم و رفتم تو آشپز خونه در یخچال رو باز کردم دیدم چیز زیادی نداشت پس یه چیزی که میشد با اون وسایل صبحونه درست کردم و میز رو چیدم و رفتم شادلین رو بیدار کردم )
=پاشو دختر چقدر میخوابی ساعت دهه
÷اهههه باشه بابا پاشدم
=آفرین حالا برو دست و صورتت رو بشور بیا صبحانه آماده کردم
÷باشه
*ویو شادلین*
رفتم دست و صورتم و شستم و اومدم بیرون دیدم مهدیه میز صبحونه رو چیده
÷واوووو دختر چه کردی😲😲
=ما اینیم دیگه،راستی دیشب چیشد
÷آها بیا برات بگم ..........(تمام ماجرا رو گفت)
=😔😔😔
÷ناراحت نباش
(دیگه حرفی نزدیم و صبحونه خوردیم و میز رو جمع کردیم و رفتیم رو مبل نشستیم)
÷میخوای کیدراما نگاه کنیم
=آرهههه😃😃
(زدم و کیدراما نگاه کردی تا ساعت شد ۱)
=واییی چقدر حال دادا
÷آره
که یهو..........
پایان