متن و ترجمه فارسی آهنگ
متن و ترجمه فارسی آهنگ:
4 O’Clock
یک روز
نامه ای طولانی به ماه نوشتم
به روشنی تو نمیرسید
ولی یه شمع کوچیک روشن کردم
تو پارکی پر از گرد و غبار
یه پرنده ی بی نام و نشون میخونه
کجایی
اوه... تو
چرا داری گریه میکنی؟
فقط من و توییم که اینجاییم
من و تو
اوه... تو
در حالی که دارم دنباله یه شب تو تاریکی فرو میرم
صدای خوندن تو
صبح سرخی رو به سمت من میاره
قدم به قدم...
سپیده دم میگذره
و وقتی اون ماه به خواب میره
سایه ی آبی رنگی که همراه من بود
ناپدید میشه
حتی امروزم، من به سادگی زندگی کردم
با سرعت ثابتی راه میرم
نور خورشید منو در بر میگیره و خفم میکنه
و دنیا لباس های منو به اجبار از تنم در میاره
نمیتونم در برابرش مقاومت کنم، راه دیگه ای وجود نداره
من خودم رو که شکسته و بهم ریخته رو زیر نور ماه جمع میکنم
من تورو فرزند ماه صدا میکنم
همه ما فرزند ماه هستیم
من هوای سرد شب رو تنفس میکنم
آره، ما زندگی میکنیم و میمیریم
به طور همزمان
ولی تو میتونی الان چشماتو باز کنی
درست مثل هر فیلم که این دیالوگ خاص رو داره
همه ی دنیا زیر نور مهتاب رنگ آبی داره
تو پارکی پر از گرد و غبار
یه پرنده ی بی نام و نشون میخونه
کجایی
اوه... تو
چرا داری گریه میکنی؟
فقط من و توییم که اینجاییم
من و تو
اوه... تو
در حالی که دارم دنباله یه شب تو تاریکی فرو میرم
صدای خوندن تو
صبح سرخی رو به سمت من میاره
قدم به قدم...
سپیده دم میگذره
و وقتی اون ماه به خواب میره
سایه ی آبی رنگی که همراه من بود
ناپدید میشه
در حالی که دارم دنباله یه شب تو تاریکی فرو میرم
صدای خوندن تو
صبح سرخی رو به سمت من میاره
قدم به قدم...
سپیده دم میگذره
و وقتی اون ماه به خواب میره
سایه ی آبی رنگی که همراه من بود
ناپدید میشه
سپیده دم میگذره
و وقتی اون ماه به خواب میره
سایه ی آبی رنگی که همراه من بود
4 O’Clock
یک روز
نامه ای طولانی به ماه نوشتم
به روشنی تو نمیرسید
ولی یه شمع کوچیک روشن کردم
تو پارکی پر از گرد و غبار
یه پرنده ی بی نام و نشون میخونه
کجایی
اوه... تو
چرا داری گریه میکنی؟
فقط من و توییم که اینجاییم
من و تو
اوه... تو
در حالی که دارم دنباله یه شب تو تاریکی فرو میرم
صدای خوندن تو
صبح سرخی رو به سمت من میاره
قدم به قدم...
سپیده دم میگذره
و وقتی اون ماه به خواب میره
سایه ی آبی رنگی که همراه من بود
ناپدید میشه
حتی امروزم، من به سادگی زندگی کردم
با سرعت ثابتی راه میرم
نور خورشید منو در بر میگیره و خفم میکنه
و دنیا لباس های منو به اجبار از تنم در میاره
نمیتونم در برابرش مقاومت کنم، راه دیگه ای وجود نداره
من خودم رو که شکسته و بهم ریخته رو زیر نور ماه جمع میکنم
من تورو فرزند ماه صدا میکنم
همه ما فرزند ماه هستیم
من هوای سرد شب رو تنفس میکنم
آره، ما زندگی میکنیم و میمیریم
به طور همزمان
ولی تو میتونی الان چشماتو باز کنی
درست مثل هر فیلم که این دیالوگ خاص رو داره
همه ی دنیا زیر نور مهتاب رنگ آبی داره
تو پارکی پر از گرد و غبار
یه پرنده ی بی نام و نشون میخونه
کجایی
اوه... تو
چرا داری گریه میکنی؟
فقط من و توییم که اینجاییم
من و تو
اوه... تو
در حالی که دارم دنباله یه شب تو تاریکی فرو میرم
صدای خوندن تو
صبح سرخی رو به سمت من میاره
قدم به قدم...
سپیده دم میگذره
و وقتی اون ماه به خواب میره
سایه ی آبی رنگی که همراه من بود
ناپدید میشه
در حالی که دارم دنباله یه شب تو تاریکی فرو میرم
صدای خوندن تو
صبح سرخی رو به سمت من میاره
قدم به قدم...
سپیده دم میگذره
و وقتی اون ماه به خواب میره
سایه ی آبی رنگی که همراه من بود
ناپدید میشه
سپیده دم میگذره
و وقتی اون ماه به خواب میره
سایه ی آبی رنگی که همراه من بود
- ۸.۱k
- ۲۱ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط