بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
خاموشی، بستر اسرار :
اسرار در سکوت و خاموشی انتقال مییابند.اسرار همچون رموز نیستند که به حروف و اعداد در آیند و یا بتوان بر آنها شرحی نوشت. فرق اساسی سِرّ با رمز همین است. اسرار گفتنی نیستند، دریافت کردنیاند. این رمز است که گفتنی است.و رمز، سرّ نباشد.
اگر زمانی نزد واصِلی بودی و در سکوتی همهجانبه نشستی، او چون بخواهد می تواند بیهیچ کلامی اسراری را به تو منتقل کند.
به عبارتی دیگر شمع آگاهیِ تو را روشن کند تا نگاهت به جهان تغییر یابد. انتقال اسرار همچون انتقال نور لطیف است که در خاموشی به وقوع میپیوندد. مقدمهٔ لازم و ضروری برای دریافت این نور، خاموشی است.
حال به روایت زیر دقت کن :
در شبی اسراری، کمیل از علی (ع) پرسید: حقیقت چیست؟!
علی(ع): تو را با حقیقت چکار؟!
کمیل:مگر من ازیاران سرّتو نیستم؟!
علی(ع):آخر تو را با حقیقت چکار؟!
کمیل: مگر من محرم سرّ تو نیستم؟!
علی(ع): آری هستی، اما هر آنچه از من سرریز میشود از تو میتراود!
کمیل: مگر می شود همچون تویی پرسشکنندهای را نومید کند؟!
علی(ع): حقیقت، کشف انوار درخشان جلال بدون اشارت است!
کمیل: برایم روشنتر گردان!
علی(ع):زدودن موهوم هنگام روشن شدن معلوم!
کمیل: برایم روشنتر گردان!
علی(ع):دریدن پردهٔ حجاب به سبب غلبهٔ سرّ!
کمیل: برایم روشنتر گردان!
علی(ع): نوری که از صبح ازل می درخشد آنسان که آثار آن در کالبد های توحید پدیدار میگردد!
کمیل: برایم روشنتر بگو!
و آنگاه پاسخ نهایی علی(ع): آن چراغ را خاموش کن! که صبح سر زد.!(جامع الاسرار فى الاصل الاوّل، القاعدة الرّابعة، ص 170، تحت شمارۀ 327)
خاموشی، بستر اسرار :
اسرار در سکوت و خاموشی انتقال مییابند.اسرار همچون رموز نیستند که به حروف و اعداد در آیند و یا بتوان بر آنها شرحی نوشت. فرق اساسی سِرّ با رمز همین است. اسرار گفتنی نیستند، دریافت کردنیاند. این رمز است که گفتنی است.و رمز، سرّ نباشد.
اگر زمانی نزد واصِلی بودی و در سکوتی همهجانبه نشستی، او چون بخواهد می تواند بیهیچ کلامی اسراری را به تو منتقل کند.
به عبارتی دیگر شمع آگاهیِ تو را روشن کند تا نگاهت به جهان تغییر یابد. انتقال اسرار همچون انتقال نور لطیف است که در خاموشی به وقوع میپیوندد. مقدمهٔ لازم و ضروری برای دریافت این نور، خاموشی است.
حال به روایت زیر دقت کن :
در شبی اسراری، کمیل از علی (ع) پرسید: حقیقت چیست؟!
علی(ع): تو را با حقیقت چکار؟!
کمیل:مگر من ازیاران سرّتو نیستم؟!
علی(ع):آخر تو را با حقیقت چکار؟!
کمیل: مگر من محرم سرّ تو نیستم؟!
علی(ع): آری هستی، اما هر آنچه از من سرریز میشود از تو میتراود!
کمیل: مگر می شود همچون تویی پرسشکنندهای را نومید کند؟!
علی(ع): حقیقت، کشف انوار درخشان جلال بدون اشارت است!
کمیل: برایم روشنتر گردان!
علی(ع):زدودن موهوم هنگام روشن شدن معلوم!
کمیل: برایم روشنتر گردان!
علی(ع):دریدن پردهٔ حجاب به سبب غلبهٔ سرّ!
کمیل: برایم روشنتر گردان!
علی(ع): نوری که از صبح ازل می درخشد آنسان که آثار آن در کالبد های توحید پدیدار میگردد!
کمیل: برایم روشنتر بگو!
و آنگاه پاسخ نهایی علی(ع): آن چراغ را خاموش کن! که صبح سر زد.!(جامع الاسرار فى الاصل الاوّل، القاعدة الرّابعة، ص 170، تحت شمارۀ 327)
- ۱۳۵
- ۲۱ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط