رمان سیرک دیجیتالی

*ادامه پارت قبل*
ریبیت داشت تصمیم میگرفت که دوست جکس بمونه یا نه . سر آخر تصمیم گرفت باهاش حرف بزنه
ریبیت: جکس تو بهتره که آدم خوبی باشی . تا بقیه باهات کنار بیان. نمیتونی با اذیت کردنشون خودت رو شاد کنی . تا کی؟
جکس: میدونی من یاد گرفتم که اگه میخوام زنده بمونم باید یه کاری کنم شاد بشم. اونم اینا بقیه براشون اتفاقای خنده‌دار بیوفته . و من باحالم! و با مزه! * تو قسمت ۶ فیلم هی اینو به پامنی میگفت*
ریبیت: .... خب... باشه . یه سوال دارم. اگه یه روز ابسترکتیک بشم . چیکار میکنی؟
جکس با چشمای درشت: بازم شروع کردی؟ خب معلومه رفیقم هستی
ریبیت: فکر کردم اون موقع هم بخندی
جکس با لحن بی تفاوت: تو امروز اینجوری شدی. فردا خوب میشی ‌
ولی فردا شد و ریبیت از پیششون رفت
راگاتا: و خب ریبیت خیلی سعی کرد درستش کنه ولی جکس قابل تغییر نیست. اینارو گفتم که نزدیک اون نری
پامنی تو ذهنش: شاید باید برم با خود جکس حرف بزنم
پامنی : اوکی .. ممنون بابت هشدار
راگاتا رو یکی صدا زد و راگاتا مجبور شد بره. پامنی از فرصت استفاده کرد و رفت سراغ جکس
پامنی: جکس.. چرا با ما نمیای؟
جکس: با شماها؟ مگه من مثل شما احمقم؟
پامنی با چشم غره: اگه نیای عین کافمو میشی. یادته.؟
جکس چشماش درشت شد گفت: چی میگی؟ کافمو کیه ؟( با یه خنده مصنوعی)
پامنی: خودتو نزن به اون راه. حرف بزن ببینم چته.
جکس: راجب چی؟! چند بار بگم چیز عجیب و جالبی راجب من وجود نداره! حالیت نیست؟!
پامنی: چرا یکم با آدم ها خوب نیستی!؟ چرا به فکر هیچکس نیستی و چرا انقدر بدتر از همه رو مخی!؟
جکس : واییی! من رو مخم؟! یا تو و راگاتا ؟ همش دارین منو سوال پیچ میکنین . یکی نیست بگه به تو چه
پامنی: خوبه به فکرتم !
جکس یاد این افتاد:
*فلش بک*
ریبیت : جکس تو چرا امروز انقدر ناراحتی؟
جکس: نمیتونم خروج رو پیدا کنم.. چون تو ازم خواستی. توجیه خوبی بود؟.
ریبیت : به فکرتم
* زمان حال*
جکس (خنده کج ساختگی ) : من... من لازم نیست کسی به فکرم باشه .
ادامه رو هم میذارم بعدا
دیدگاه ها (۰)

و همچنان مشاهده میکنید که اریکا رو جکس کرم میریزه

ادامه پست قبل

رمان سیرک دیجیتالی

رمان سیرک دیجیتالی پارت ۵

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط