حکایت

📕 #حکایت

ڪشاورزی مشغول پاشیدن بذر بود، ثروتمند مغروری به او رسید و با تڪبر گفت :

بکار، ڪه از تو ڪاشتن است و از ما خوردن !
ڪشاورز نگاه معناداری به او انداخت و گفت :
دارم یونجه می‌ڪارم ...!

‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
🏴 _ _ _ _ _ _ _ _
☀️ جهت عضویت
••••●❥JOiN👇ڪلیڪ ڪنید
••••●❥ @Atre_Haram 🚸
دیدگاه ها (۱)

❥✺﷽ ✺❥ ️وای بر نماینده ای که هنوز معنای آتش به اختیار را نمی...

❥✺﷽ ✺❥ ️نامه هشدارآمیز وزیر بهداشت خطاب به رئیس سازمان صداوس...

🎀🍃 #زیــنـبـیــــون🍃🎀👈 #مذهبی بودم📿کارم شده بود چیک و چیک!📸س...

🎀🍃 #زیــنـبـیــــون🍃🎀 #حدیث💠پیامبر مهربانےها(ص) مےفرمایند:🌸ه...

کشاورزی مشغول پاشیدن بذر بود، ثروتمندی مغروری به او رسید و ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط