پارت
پارت 2
جین:(چاقو رو میگیره)چرا میخوای بکشیش؟
هوسوک:به همون دلیلی که تو میخواستی بکشیش
جین:پس چرا تو این مدت نکشتیش؟الان میخوای بکشیش؟
هوسوک:به تو ربطی نداره(چاقو رو فشار میده)
جین:(چاقو وارد شکمش میشه)
هوسوک:میخواستم بگم به امید دیدار،اما فکر کنم دیگه دیداری وجود نداشته باشه(میخنده،بلند میشه بره)
جین:هوسوک..
هوسوک:(بهش نگاه میکنه)
جین:خودت خوب میدونی اون به قدر کافی باهوش هست،میدونم ازت فرار نمیکنه،اخرش اون تو رو میکشه(خنده)
هوسوک:فکر کنم تو این مدت،من بهتر شناختمش،زود وا میده(خنده)
جین:اون باهوش تر از این حرفاست که بخوای بهش اسیب بزنی
هوسوک:دیگه داری زیادی حرف میزنی(چاقو رو از شکم جین در میاره و چند تای دیگه بهش میزنه)
ویو یوری
یوری:چرا هوسوک میخواست من رو بکشه؟چرا جین ازم محافظت کرد؟چرا این اتفاقات میوفته؟نباید دنبال حقیقت باشم؟الان باید چی کار کنم؟
ادامه دارد...
جین:(چاقو رو میگیره)چرا میخوای بکشیش؟
هوسوک:به همون دلیلی که تو میخواستی بکشیش
جین:پس چرا تو این مدت نکشتیش؟الان میخوای بکشیش؟
هوسوک:به تو ربطی نداره(چاقو رو فشار میده)
جین:(چاقو وارد شکمش میشه)
هوسوک:میخواستم بگم به امید دیدار،اما فکر کنم دیگه دیداری وجود نداشته باشه(میخنده،بلند میشه بره)
جین:هوسوک..
هوسوک:(بهش نگاه میکنه)
جین:خودت خوب میدونی اون به قدر کافی باهوش هست،میدونم ازت فرار نمیکنه،اخرش اون تو رو میکشه(خنده)
هوسوک:فکر کنم تو این مدت،من بهتر شناختمش،زود وا میده(خنده)
جین:اون باهوش تر از این حرفاست که بخوای بهش اسیب بزنی
هوسوک:دیگه داری زیادی حرف میزنی(چاقو رو از شکم جین در میاره و چند تای دیگه بهش میزنه)
ویو یوری
یوری:چرا هوسوک میخواست من رو بکشه؟چرا جین ازم محافظت کرد؟چرا این اتفاقات میوفته؟نباید دنبال حقیقت باشم؟الان باید چی کار کنم؟
ادامه دارد...
- ۴.۷k
- ۰۸ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط