رفته بودی
رفــتهـ بــودی
و شــب...
از نـــوکـ پایــم شــروع میـشـد
هــر قــدمــی کهــ مـی رفــتم
تاریــکـی ادامـــهـ داشـت
هـر بار کهـ بهـ برگــشتن
فکـر میکـردی
ماه از پـشت ابـرها بیـرون مـی امــد
لعــنت بهـ دلایـلـی
کهـ تـورا منصـرف میـکرد
و ماه را
دوباره پشــت ابــرها مـی کشـانـد
و شــب...
از نـــوکـ پایــم شــروع میـشـد
هــر قــدمــی کهــ مـی رفــتم
تاریــکـی ادامـــهـ داشـت
هـر بار کهـ بهـ برگــشتن
فکـر میکـردی
ماه از پـشت ابـرها بیـرون مـی امــد
لعــنت بهـ دلایـلـی
کهـ تـورا منصـرف میـکرد
و ماه را
دوباره پشــت ابــرها مـی کشـانـد
- ۳۰۹
- ۲۱ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط