میگفت دوستت دارم

میگفت دوستت دارم
اما مرا یادش میرفت ،
میگفت دوستت دارم
اما شب ها بی شب بخیر میخوابید ،
میگفت دوستت دارم
اما مکالمه هایمان را زود خاتمه میداد ،
میگفت دوستت دارم
و من ، روزی ،
میانِ همه ی گفتن هایش رفتم
تا ثابت کنم
گاهی حرف زدن لازم نیست
فقط باید ثابت کرد حرفی را که نمیشود به زبان آورد ...

#شکیبا_سیاسرانی

Janan#
دیدگاه ها (۳)

زندگی را ورق بزنهر فصلش را خوب بخوانبا بهار برقص با تابستان ...

‌📝 دلم برای توئی تنگ استڪه نمیدانیڪه نمیپرسی حال دلت چطور اس...

هزار بار آمدم خطت بزنم از قلبمخود خودت رایادت رااسمت رااما …...

وقتی رگ گردنت را میبوسم با یک تیر دو نشان زده ام هم تو را بو...

گاهی وقت‌ها بی‌آنکه بخواهم، شروع می‌کنم بلندبلند با بابام حر...

🦋 wounded butterfly 🦋part 9کاغذو باز کرد و با دست خطی که دید...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط