بسم رب الشهدا و الصدیقین

بسم رب الشهدا و الصدیقین


رفتیم توی شهر و یک اتاق کرایه کردیم . بهم گفت :
" زندگی ای که من میکنم سخته ها . "
گفتم : " قبول . "
برای همه کاراش برنامه داشت ؛ خیلی منظم و سخت گیر ، غذا خیلی کم میخورد ، خیلی مطالعه می کرد ، خیلی وقت ها میشد روزه میگرفت .
معمولا همان روزهایی که روزه بود می رفت کوه .
به یاد ندارم روزی بوده باشه که دو نفرمان دو تا غذا از سلف دانشگاه گرفته باشیم ، همیشه یک غذا می گرفتیم ، دو نفری میخوردیم .
خیلی وقت ها هم میشد نان خالی می خوردیم و خیلی کارهای دیگه ..
همه اینها برای این بود که نفسشو تربیت کنه و در عین حال فقرا رو درک ..

شهید مهندس مهدی باکری

شادی روح شهدا امام شهدا صلوات


http://line.me/ti/p/%40yck0500m


https://telegram.me/shahidan313gomnam

#شهدا
دیدگاه ها (۳)

سلام ای اسوۀ مظلومیت و غربت!!سلام ای مظهر عدل و حقیقت....مهد...

و قل جآء الحق و زهق الباطل. ان الباطل کان زهوقا/سوره‏ اسراء،...

بیتی که یاد و نام تو در آن نوشته شدیک بیت ساده نیست، که بیت‌...

به گزارش مصاف، شبکه تلویزیونی المیادین لحظاتی پیش در خبری فو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط