عشق مافیا

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟑
عشق مافیا

ویو جونگ کوک

از خونه اومدم بیرون رفتم به کافه ای که قرار داشتم.

ویو بورام

نانسی زنگم زد گفت جلو در منطزرتم بیا بیرون

ویو جونگ کوک

اومدم به کافه سی ترو رفتم یه میز گرفتم و نشستم. منتظر بودم که دیدم یونا اومد.

+ سلام قشنگم
×سلام جونگ کوکی
+ بشین عزیزم
×باشه

پرش ساعت به ساعت 9:40

ویو بورام

کلی با نانسی وقت گذروندم

-نانسی
÷بله
-بیا بریم یه کافه استراحت کنیم
÷باشه بریم کافه سی ترو
-باش بریم

ویو بورام

رسیدیم کافه سی ترو وارد کافه شدیم
چی اوون جونگ کوکه باورم نمیشه *با بغض

ویو جونگ کوک

دیدم بورام داره از دور داره میاد سر میز منو یونا

-جونگ کوک باورم نمیشه این قرار مهمت با دوست صمیمی من بوده *با بغض
+ بورام برات توضیح میدم
-چه توضیحی همه چی معلومه
×وایسا بورام
-تو ساکت شو تو دوست چند ساله من بودی یونا

ویو جونگ کوک

امشب رفتم خونه یونا فکر کنم بهتر امشب بورام تنها باشه بنظرم از دستم دلخوره

صبح ساعت 11:00

ویو بورام

رفتم دادگاه درخواست طلاق دادم زنگ زدم جونگ کوک

ویو جونگ کوک

دیدم بورام داره زنگ میزنه جواب دادم

+ الو
-سلام
+ سلام
-فردا ساعت 10:00بیا دادگاه
+ دادگاه برای چی
-درخواست طلاق دادم
+ طلاق با اجازه کی
-با اجازه خودم فردا دادگاه میبینمت خدافظ

ویو جونگ کوک

دیدم تلفن رو قطع کرده حتا نذاشت خدافظ کنم فردا یه کاری میکنم از کارش پشیمون شه *عصبانی

ادامه دارد....


پارت بعدی رو تا ۲۰ ساعت دیگه میزارم 🖤☘️
دیدگاه ها (۶)

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟒عشق مافیاویو بورام ساعت 8:30 از تخت اومدم بیرون یه دوش...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟓عشق مافیاویو بورامبا جیمین رفتم خونش فردا باید میرفتم ...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟐عشق مافیاصبح ساعت 10ویو جونگ کوک از تخت اومدم بیرون وا...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟏عشق مافیاویو بورامجئون بورام هستم ۱۹ سالمه و ۲ ساله با...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟖عشق مافیا چند روز بعد ویو یونا میدونم دارم به جونگ کوک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط