باباجونم روزت نزدیکه پس کجایی

باباجونم روزت نزدیکه پس کجایی

ما بابا نداریم ، راستش داریم اما اندازه ی یک سنگ مستطیلی است که بالاش نوشته شادروان و پایینترش با خطی خوش ، پدری مهربان و همسری فداکار ، عکسش را هم تراشیده اند آن رو ، با آن صورت مهربان و گونه ها ی توو رفته و موهایی که همیشه شانه زده بود .

ما بابا نداریم ، نه که از اولش نداشتیم ، نه که به خوابمان نمی آید ،چند سال پیش خدا گیرش گرفت که امتحانمان کند ، که اشک مامان را ببیند و ترس و بی پناهی مارا ، که دنیا زمستان شود و تا جان دارد باران شور ببارد بروی لبهایمان


ما بابا نداریم و هرسال ، روز پدر که میشود نمی دانیم باید به کجا پناه ببریم ، سرمان را توی کدام سوراخ فرو کنیم که معلوم نشود غصه داریم ، .

راستی رفیق جان من،آنوقت که صورت بابایت را میبوسی ، آن وقت که ریش های تیغ تیغی اش میرود توی لبهایت ، آن وقتی که جوری فشارت میدهد که نفست تنگ میشود ، لطفاً ، لطفاً ، لطفاً ، یک لحظه بیشتر توی آغوشش بمان ، یک لحظه بیشتر جای همه ما ، همه ما بچه هایی که بابا نداریم .

تقدیم به عزیزانی که از داشتن پدر محروم هستن
دیدگاه ها (۵)

انه لم اتغیر.......

صباحووووو..

عاش قیصر....

پدرعزیزم اولین عشق من روحت شادویادت گرامی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط