من حوا بودم

من حوا بودم ..
آنی که همیشه ..
هوایِ ماندن را ..
در سر داشتم ..
اما تویی که ..
نامت آدم بود ..
هیچ کجایِ ماندن ..
از آدم بودنت ..
سرچسمه نمیگرفت ..
یدک کشیدی ..
نامِ آدم را ..
زیرا که ندیدم ..
نامردی را آدمِ ..
حوایی خطاب کنند ..
که خواهشش ماندن بود ..
و رفتن نصیبش شد ..
برو و بگذار ..
این هوای بودن ..
از منه حوا ..
نیز به پرواز درآید ..


#فاطمه_آشوب


telegram.me/fatemeh_ashob
دیدگاه ها (۴۷)

اول نمیدونم چی بگم بعد مثِ لوله ی آبِ بعد از خشکی همین جور ح...

گاهی وقتا که هستی ..و چیزی درست نیست ..میگی برم تا درست بشه ...

شب های زیادی بود نخوابیدم .. از آن بیخوابی های ساعت ها بعد ا...

با خودم گفتم .. بیا سکوت رو بزاریم کنار .. برا یبار بعد از س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط