DARKLIKEBLACK
#DARK_LIKE_BLACK
part 19
مارنی:
تمام تلاشم رو کردم که خودمو کنترل کنم و موفق هم شدم
سریع خودمو آماده کردم و رفت برای عکسبرداری و خوشبختانه به موقع رسیدم
وقتی عکسبرداری تموم شد قبل از اینکه برم سمت خوابگاه رفتم به نمایشگاه ماشین پسر عموم
داشتم ماشین ها رو نگاه میکردم که صداش رو شنیدم
& به به دختر عمو مارنی چخبر ازین طرفا؟
_ سلام جیهون چطوری؟
& خوبم دنبال ماشین میگردی؟
به یکی از ماشینا تکیه دادم و دست به سینه جوابش رو دادم: بنظرت توی نمایشگاه ماشین به جز ماشین چیز دیگه ای هم گیر میاد!
& حق با توئه بیا دنبالم که یچیز توپ برات دارم
رفتم دنبالش و...
سانهی:
رکیتا تمام مدت روی مبل نشسته بود و دستش تو سرش بود
جونگ کوک: تهیونگ چرا سنگ پرت کردی؟
تهیونگ: من که پرت نکردم فقط سنگ رو دادم دستش
شوگا: کارت باحال بود
و بعد از این حرفش با دستش علامت لایک رو نشون داد
میا :
همه توی سکوت نشسته بودیم و رکیتا همش طول و عرض خونه رو طی میکرد.
× اه ، بشین دیگه سرم گیج رفت
همون لحظه برگشت یه جوری نگاهم کرد که اگه یه اسلحه داشت قطعا میکشتم
یه دفعه رفت سمت تهیونگ و چسبوندش به دیوار...
+ چتههههه...
+ همش تقصیر توعه چرا سنگ رو انداختییییی؟؟؟
+ میخواستم کمکت کنممم
+ من کی به تو گفتم کمک میخوامممم ؟؟؟
رکیتا انقدر بخاطر ماشین مارنی اعصبانی بود که اصلا کار هاش دست خودش نبود همون لحظه دستش رو آورد بالا که با مشت بزنه تو صورت تهیونگ که جیمین موهاشو گرفت و کشید که باعث شد رکیتا با کمر بیفته روی سرامیک ها....
و صدای جیغ رکیتا بلند شد.
+ رکیتا حالت خوبه ؟؟؟
رکیتا :
انقدر کمرم درد گرفت که فک کنم کمرم نصف شد.
به تهیونگ نگاه کردم خواستم بلند شم که کمرم تیر کشید و دوباره جیغ کشیدم.
+ جیمین این چه کاری بود کردی اگه بلایی سرش امده باشه چییی؟؟
- ولی اون میخواست تو رو بزنه
با نفرت به جفتشون نگاه کردم.
+ خفه شید
تهیونگ خواست بلندم کنه که هلش دادم. انقدر مغرور بودم که هیچوقت از کسی کمک نمیخواستم.
بلند شدم و به هر سختی بود به سمت پنجره رفتم.
+ رکیتا تو حالت خوب نیس باید بریم بیمارستان
+ من خو... اون ماشین کیه ؟؟؟
همه امدن جلوی پنجره ، یه بنز آبی جلوی در وایساد همون موقعه مارنی از همون ماشین پیاده شد.
دهن همه باز مونده بود که من مثل جت به سمت در رفتم
در رو باز کردم و پریدم بقل مارنی خیلی خوشحال شدم.
+ وای مارنی چه ماشین خوشگلی
+ آره خوشگله اگه تو و تهیونگ سقفش رو نیارید پایین
صدای خنده از پشت سرم شنیدم و دیدم همه وایسادن پشت سرم ، مارنی دوباره بقلم کرد که دستش رفت روی کمرم و صدای آخم بلند شد.
- رکیتا خوبی ؟؟؟
+رکیتا باید بریم بیمارستان.
+ من خوبم...
- تهیونگ اون چش شده
همون لحظه جیمین گفت :
- باید ببریمش بیمارستان تو راه بهت میگم.
part 19
مارنی:
تمام تلاشم رو کردم که خودمو کنترل کنم و موفق هم شدم
سریع خودمو آماده کردم و رفت برای عکسبرداری و خوشبختانه به موقع رسیدم
وقتی عکسبرداری تموم شد قبل از اینکه برم سمت خوابگاه رفتم به نمایشگاه ماشین پسر عموم
داشتم ماشین ها رو نگاه میکردم که صداش رو شنیدم
& به به دختر عمو مارنی چخبر ازین طرفا؟
_ سلام جیهون چطوری؟
& خوبم دنبال ماشین میگردی؟
به یکی از ماشینا تکیه دادم و دست به سینه جوابش رو دادم: بنظرت توی نمایشگاه ماشین به جز ماشین چیز دیگه ای هم گیر میاد!
& حق با توئه بیا دنبالم که یچیز توپ برات دارم
رفتم دنبالش و...
سانهی:
رکیتا تمام مدت روی مبل نشسته بود و دستش تو سرش بود
جونگ کوک: تهیونگ چرا سنگ پرت کردی؟
تهیونگ: من که پرت نکردم فقط سنگ رو دادم دستش
شوگا: کارت باحال بود
و بعد از این حرفش با دستش علامت لایک رو نشون داد
میا :
همه توی سکوت نشسته بودیم و رکیتا همش طول و عرض خونه رو طی میکرد.
× اه ، بشین دیگه سرم گیج رفت
همون لحظه برگشت یه جوری نگاهم کرد که اگه یه اسلحه داشت قطعا میکشتم
یه دفعه رفت سمت تهیونگ و چسبوندش به دیوار...
+ چتههههه...
+ همش تقصیر توعه چرا سنگ رو انداختییییی؟؟؟
+ میخواستم کمکت کنممم
+ من کی به تو گفتم کمک میخوامممم ؟؟؟
رکیتا انقدر بخاطر ماشین مارنی اعصبانی بود که اصلا کار هاش دست خودش نبود همون لحظه دستش رو آورد بالا که با مشت بزنه تو صورت تهیونگ که جیمین موهاشو گرفت و کشید که باعث شد رکیتا با کمر بیفته روی سرامیک ها....
و صدای جیغ رکیتا بلند شد.
+ رکیتا حالت خوبه ؟؟؟
رکیتا :
انقدر کمرم درد گرفت که فک کنم کمرم نصف شد.
به تهیونگ نگاه کردم خواستم بلند شم که کمرم تیر کشید و دوباره جیغ کشیدم.
+ جیمین این چه کاری بود کردی اگه بلایی سرش امده باشه چییی؟؟
- ولی اون میخواست تو رو بزنه
با نفرت به جفتشون نگاه کردم.
+ خفه شید
تهیونگ خواست بلندم کنه که هلش دادم. انقدر مغرور بودم که هیچوقت از کسی کمک نمیخواستم.
بلند شدم و به هر سختی بود به سمت پنجره رفتم.
+ رکیتا تو حالت خوب نیس باید بریم بیمارستان
+ من خو... اون ماشین کیه ؟؟؟
همه امدن جلوی پنجره ، یه بنز آبی جلوی در وایساد همون موقعه مارنی از همون ماشین پیاده شد.
دهن همه باز مونده بود که من مثل جت به سمت در رفتم
در رو باز کردم و پریدم بقل مارنی خیلی خوشحال شدم.
+ وای مارنی چه ماشین خوشگلی
+ آره خوشگله اگه تو و تهیونگ سقفش رو نیارید پایین
صدای خنده از پشت سرم شنیدم و دیدم همه وایسادن پشت سرم ، مارنی دوباره بقلم کرد که دستش رفت روی کمرم و صدای آخم بلند شد.
- رکیتا خوبی ؟؟؟
+رکیتا باید بریم بیمارستان.
+ من خوبم...
- تهیونگ اون چش شده
همون لحظه جیمین گفت :
- باید ببریمش بیمارستان تو راه بهت میگم.
- ۳۹.۰k
- ۲۱ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط