غریب پای به گل مانده برگ و بار تو کو

غریبِ پای به گل مانده برگ و بار تو کو؟
دلِ من ای دلِ پژمرده! نوبهارِ تو کو؟

بهار نقش و نگار زمانه را نو کرد
کجاست نقش تو ای ساده دل؟ نگار تو کو؟

اگر نه در تپش زمهریر دی مانده ست
بگو به من دل گرم امیدوار تو کو؟

به انتظار نشستی و روزگار گذشت
ز روزگارِ به جا مانده انتظار تو کو؟

غریب عرصه ی بیچارگی نشان تو چیست؟
شهید جبهه ی آوارگی مزار تو کو؟

ز یاد تا نروی ای غبار سرگردان
بر این کتیبه ی بیهوده یادگار تو کو؟

#رضا_طهماسبی
دیدگاه ها (۱)

تقصیر خودم بود، تو تقصیر نداریچون خواب دم صبحی و تعبیر نداری...

کهنه سرباز است و در دستش سلاحی تازه داردعشق هر روزی که می آی...

زندگی دایره در دایره سرگردانی ستچشم بر هم بزنی مرحله ی پایان...

تو می خندی دهانِ باغِ لیمو آب می افتد و سیب از اشتیاقِ دیدنت...

پنهان مشو که روی تو بر ما مبارکستنظاره تو بر همه جان‌ها مبار...

<><><><><><><><><><>﷼ نامه ای به جهان !!گفته بودی که بیایی ت...

مرا تو ای صنما در کنار باید و نیستچرا تو را نگه مهربار باید ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط