ن

نـہ
نگران نباش...
از کنارت کـہ رد مـےشوم
طور عجیبـے ادای غریبہ ها را در مـے آورم
کـہ خودم هم شک میکنم
این تپیدن هاے نامنظم قلبم..
این آشوب دلـــم..
بـہ خاطر توست...
نگران نباش
از کنارت کـہ رد مےشوم
طورے دندانهایم را روے هم مےفشارم
کـہ دهانم غلط کند
بـہ اعتراف دوست داشتنت باز شود
دستانم را طورے
درون جیب هایم حبس مےکنم
کـہ بـہ شوق گرفتن دست هایت
از تنم جدا نشوند...
نگران نباش
هیچکس نخواهد فهمید
این آبادےِ از درون ویران
تمام حجم درونش را
وقف داشتنت کرده است
نـہ...
نگران من نباش
خوب بودن را
خوب بلدم بازے کنم...
دیدگاه ها (۱)

چقدر بی منطقیم که فکر میکنیم هم دیگر را میشناسیم...گاهی‌در ب...

فرقی نمیکندکنار دریا باشیوسطِ مهمانیکنج اتاقیا هر جایِ دیگر....

دلتنگے میکنــــــــــم...ولـــــے حـــــق نـــــدارم بهانہ ب...

گاهی باید خداحافظی کرد با آدم هایی که دوستشان داری.باید آنها...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط