مینا
مینا
ارسلان که اومد بهش گفتم پسر عمو جان من با این همه پسر تو یه خونه تا صبح مگه منو نمیشناسی ارسلان گفت مینا من نتونستم دوستامو بیرون کنم چون میشناختمت برنامه ریختیم بری پیش همسایه بالایی دو تاشون دختر دانشجون دخترای خوبین منم قبول کردم و رفتم که با ارسلان بریم بالا پیش این دخترا ارسلان زنگ خونه رو زد و به دختره گفت سحر خانم اینم مینا خانم ما ببخشین دیگه دختره گفت خواهش میکنم آقای مطهری تاج سرین ارسلان رفت پایین و منم با دختره رفتم داخل
ارسلان که اومد بهش گفتم پسر عمو جان من با این همه پسر تو یه خونه تا صبح مگه منو نمیشناسی ارسلان گفت مینا من نتونستم دوستامو بیرون کنم چون میشناختمت برنامه ریختیم بری پیش همسایه بالایی دو تاشون دختر دانشجون دخترای خوبین منم قبول کردم و رفتم که با ارسلان بریم بالا پیش این دخترا ارسلان زنگ خونه رو زد و به دختره گفت سحر خانم اینم مینا خانم ما ببخشین دیگه دختره گفت خواهش میکنم آقای مطهری تاج سرین ارسلان رفت پایین و منم با دختره رفتم داخل
- ۲۴.۲k
- ۰۱ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط